نگاهی به فیلم سینمایی ناخن(Fingernails)
درباره کارگردان
کریستوس نیکو، نویسنده و کارگردان چهل ساله یونانی است. او فعالیتش را در سینما ابتدا با ساخت دو فیلم کوتاه و سپس با دستیاری یورگوس لانتیموس در فیلم «دندان نیش - Dogtooth» آغاز کرد. نیکو در دو ساخته اولش نشان داد که همچنان تحت تاثیر سبک و سیاق فیلمسازی استادش قرار دارد. ساخته اول او با عنوان «سیبها - Apples» یک روایت از زندگی و زمانه مرد تنهایی بود که ظاهرا دچار نوعی اپیدمی فراموشی شده. او به همراه گروهی از بیماران دیگر در یک برنامه خاص درمانی تحت عنوان «هویت تازه» شرکت میکند و به چالشهایی دچار میشود. دومین اثر کریستوس نیکو با عنوان «ناخن – Fingernails» سال 2023 به تولید رسید. «ناخن» اولین بار در تاریخ 31 آگوست سال 2023 میلادی در جشنواره بینالمللی Telluride Film Festival و سپس در جشنواره بینالمللی سن سباستین، فستیوال فیلم BFI لندن، جشنواره فیلم سائو پائولو و جشنواره بینالمللی فیلم تسالونیکی در کشور آمریکا به نمایش درآمد و سرانجام در 27 اکتبر همان سال توسط کمپانی Apple Original Films در سینماهای آمریکا اکران شد؛ جسی باکلی، ریز احمد، جرمی آلن وایت، لوک ویلسون، کریستین میر، آماندا آرکوری، آنی مورفی، کیتی بریر، کلر مک کانل از جمله هنرپیشههای حاضر در این فیلم هستند.
داستان فیلم
روزگار عجیبی است! ایامی که زوجهای جوان با در اختیار قرار دادن ناخن انگشتان خود و ارزیابی آن توسط یک دستگاه، پی به میزان عشق در رابطه عاطفی خود میبرند! داستان «ناخن» درجغرافیایی روایت میشود که "عاشق" بودن انقدر مهم شده که تشکیلات عریض و طویل آموزش، تحلیل و اندازهگیری برای آن به راه افتاده است. سعی بر این است که درصد جدایی به حداقل برسد. آنا و رایان زوج جوانی هستند که مدتها قبل در این تست شرکت کرده و جواب موفقیتآمیز گرفتهاند. آنها با پاسخ صددرصدی دستگاه مواجه شدهاند؛ به این معنا که طبق آنالیز ماشین، هر دو عاشق یکدیگر هستند. پاسخهای دستگاه به سه دسته کلی صفر، پنجاه و صد درصد تقسیم میشود. عدد پنجاه درصد به معنای عاشق بودن یک طرف از رابطه است. صفر درصد نیز که به معنای عدم وجود عشق است.
آنا به عنوان مربی آموزشی در یکی از موسساتی که وظیفه آماده سازی برای داوطلبین آزمون را برعهده دارد مشغول به کار میشود. او در شرکت مذکور در کنار فردی به نام امیر دورههای آموزشی برگزار میکند. تعامل روزانه این دو نفر رفته رفته به یک ارتباط عاطفی نزدیک میشود. آنا که از این قضیه متعجب شده، مجددا از طریق ناخن، میزان عشق خود و رایان را میسنجد؛ هم چنان دستگاه نتیجه را صد در صد اعلام میکند. آنا برای اطمینان بیشتر ناخن خود و امیر را نیز با دستگاه چک میکند؛ نتیجه شگفت انگیز است... .
این پردازشگر زبان بسته!
فلسفه "اعصاب" از آن مباحثی است که بهخاطر وسعت پیچیدگی، گاها از زیر مجموعه مطالعات فلسفی خارج میشود. چرا که پژوهشگر اصطلاحا رد میدهد؛ این پژوهشگر الزاما انسان نیست؛ که حتی میتواند محاسبهگر پیچیدهترین پردازشگرهای ابر رایانهای باشد! زمانی که قرار است همزمان از شیمی، فیزیک، پزشکی و علوم رایانهای مخرج مشترک گرفته شود؛ اورکلاک کردن سیپییوهای کووانتومی امر بدیعی نیست. همین تقسیم پزشکی حوزه مغز و اعصاب به دو زیرمجموعه روانشناس و روانپزشک گویای این مهم است. وقتی قرار است در مورد وسعت غیرقابل شمارشی از سلولهای خاکستری، که همزمان به بیشمار کنش شیمی-فیزیک مشغول هستند اظهار نظر کنیم، فقط میتوان گفت جلّ الخالق! رایانه زبان بسته اما همین امکان را ندارد؛ لذا خطا میدهد؛ اصطلاحا کابُل را میگیرد.
قصه «ناخن» هم روایتی از همین عدم قطعیت فلسفه مغز است، فلسفه اعصاب؛ در بعضی نقدها به انتخاب المان ناخن به عنوان فاکتور بررسی عشق به دید کمدی نگاه شده! حال اینکه بعضی تحقیقات از ارتباط ظاهر و سلامت ناخن با سلامت اعصاب و روان سخن به میان آوردهاند. شاید مهم ترین انتقاد وارد به «ناخن» ضعف در تبدیل ایده به سناریو باشد. برای داشتن یک محصول دراماتیک با تم روان شناسی باید بیشتر دید و شنید. کریستوس نیکو باید بیشتر از سبقه اروپای شرقیاش بهره میبرد. وقتی ما در قصه از چگونگی ها چیزی نمیبینیم، باید حداقل نفوذ بیشتری در کاراکترها اتفاق بیافتد؛ وقتی از دستگاه فقط یک مانیتور با سه عدد صفر، پنجاه و صد نمایش داده میشود؛ وقتی سازوکاری روایت نمیشود، باید بیش از آنچه که در فیلم بود سرگرم درونیهای آنا، رایان و امیر میشدیم.
اینکه رایانه قادر به تشخیص دقیق معادلات روحی انسان نیست به عنوان یک ایده بکر از نیکو پذیرفته نیست. آثار قدیمی تر و احتمالا جدیدتر در آینده، خیلی بهتر از «ناخن» به آن خواهند پرداخت. اساسا فارغ از فیلم، وقتی انسان همنوع خود را درک نمیکند، توقع شناخت دقیق رایانه از آدمی، توقع نابهجایی است. القصه اینکه قریب دو ساعت آنچه در ساخته کریستوس نیکو عرضه شد، چیز جدیدی بر بیننده نیافزود؛ مخصوصا به ماشرقیهای احساسی عاطفی، که بعضا خودمان از حال و روز درونی خودمان در عجبیم! دیگر وای به حال رایانه!