یادداشتی بر فیلم سینمایی سقوط ماه(Moonfall)
درباره کارگردان
رولاند امریش، نویسنده و کارگردان 66ساله آلمانی است. او فیلمسازی را از شهر اشتوتگارت آغاز کرد. «سرچشمه کشتی نوح- The Noah's Ark Principle» محصول سال 1984، نخستین ساخته جدی این کارگردان صاحبنام است. جالب اینجاست که امریش در ابتدا قصد داشت صحنهپرداز شود، اما پس از تماشای فیلم فراموشنشدنی «جنگ ستارگان» تغییر رشته داد و قدم به عرصه کارگردانی گذاشت. از دهه نود میلادی امریش به عنوان یک کارگردان هالیودی شناخته شد. اکران آثار پرفروشی چون «روز استقلال-Independence Day»، «میهنپرست - The Patriot» و «روز پس از فردا-The Day After Tomorrow» به شهرت بیشتر وی انجامید. فرانک والتر اشتاینمایر، رئیس جمهور آلمان به مناسبت تولد ۶۵ سالگی رولاند امریش، تلاشهای او در به شهرت رساندن سینمای آلمان در سراسر جهان را ستوده است. این کارگردان علمی-تخیلیساز به جهت روایت داستانهای آخرالزمانی به "استاد فاجعه" نیز شهرت یافته است.
آخرین ساخته رولاند امریش با عنوان «سقوط ماه-Moonfall» روز 4 فوریه 2022، توسط کمپانی لاینزگیت در امریکا اکران شد. این فیلم در مونترال و با بودجهای بیش از 140 میلیون دلار تولید شده است. با این حال «سقوط ماه» در گیشه شکست سنگینی را متحمل شد و رقمی کمتر از 55میلیون دلار را تجربه کرد. هلی بری در نقش جوسیندا فالور، پاتریک ویلسون در نقش برایان هارپر و جان بردلی-وست در نقش کیسی هوسمن، ایفاگران نقشهای اصلی این فیلم هستند.
داستان فیلم
یک فاجعه در راه است! ماه از مدار گردش طبیعی خود خارج شده و در حال سقوط به سمت زمین است. محاسبات نشان میدهد که تنها سه هفته تا نابودی کره زمین فاصله داریم. در حالیکه ارتش امریکا تنها راهحل ممکن را بمباران هستهای ماه میداند، جوسیندا فالور به عنوان معاون ناسا به دنبال راهکار دیگری است؛ چرا که بمباران اتمی و تشعشعات متساعد شده از آن بر زمین، نتیجهای جز نابودی سیاره نخواهد داشت. از سوی دیگر یک دانشمند مستقل به نام کیسیهوسمن چند روز پیش از ناسا به تغییرات مدار حرکتی ماه پی برده است. او که در ابتدا توسط اطرافیان مورد تمسخر قرار میگیرد سعی در برقراری ارتباط با یک فضانورد مشهور ناسا به نام برایان هارپر دارد؛ هارپر که هماینک از کار معلق شده، سال 2011 به همراه خانم فالور و مارکوس در حال انجام ماموریت تعمیر ماهواره18 دچار حادثه مشکوکی شده است. در این اتفاق عجیب، برخورد یک توده مهلک کهکشانی باعث آسیب به لباس محافظ مارکوس شده و او کشته میشود. دلیل تعلیق برایان از ناسا، ابهام در نقش او در پرونده مرگ مارکوس بوده است.
پس از فرار رئیس ناسا، خانم فالور که حالا به عنوان فرمانده این سازمان فضایی شناخته میشود، تصمیم به انجام ماموریت ویژهای برای نجات زمین میگیرد. با تغییر گرانش و فاصله ماه و زمین، آب دریاها به شدت بالا آمده و بسیاری از شهرها زیر آب رفتهاند. اختلال در اتمسفر نیز، بارانی از خاکستر و اجرام آسمانی روی زمین آوار کرده است. حالا که فالور به اسرار محرمانه ناسا دسترسی دارد متوجه میشود آنچه تاکنون از ماه به افکار عمومی اعلام شده واقعیت نداشته است. طبق اسناد طبقهبندی شده، ماه نه یک جرم طبیعی، بلکه یک اَبَر سازه مخوف است که توسط هوشمصنوعی کنترل میشود.
در نهایت ماموریت آغاز میشود و فالور، برایان و هوسمن عازم سطح ماه میشوند. در نزدیکی سطح ماه، سفینه مورد هجوم توده مهلک قرار میگیرد و در حالیکه همه چیز از دست رفته به نظر میرسد ... .
مرد تئوریهای توطئه
از قدیم گفتهاند دروغ هر چه بزرگتر، باورش سادهتر. اما به شرطهها و شروطهها! یک دروغ بزرگ برای اینکه خوب باور شود و همراهی مخاطب را به همرا داشته باشد باید به درستی نیز پرداخته شود! قصه فیلم سینمایی «سقوط ماه-Moonfall» نیز دقیقا همین دروغ بزرگ است! البته دروغ بزرگی که به درستی پرداخته نشده و نه تنها باور نمیشود که حتی ممکن است راوی را نیز مورد تمسخر قرار دهد! رولاند امریش که اتفاقا سابقه دریافت تمشک زرین بدترین فیلم را نیز در میان آثارش داشته است، از یک ایده دوخطی که میتوانست فیلم خوبی باشد، یک اثر سردرگم کاریکاتوری ارائه میدهد! ظاهرا رولاند امریش از فرضیه «ماه تو خالی» برای تشکیل ایده داستانی فیلم استفاده کرده است. در اویل قرن 20، مدتها قبل از ماموریتهای آپولو، افسانههای علمی تخیلی در مورد احتمال توخالی بودن ماه سخن به میان آوردهاند. حتی گفته شده بود که بیگانگان در آن سکونت دارند! کتاب "اولین مردان در ماه" (1901) نوشته H.G. Wells"s book و "دوشیزه ماه" (1902) نوشته Edgar Rice Burrough دو نمونه از داستانهای تخیلی هستند که با فرض توخالی بودن ماه نوشته شدهاند. در حالی که در ابتدا به این ایده اهمیت خاصی داده نمیشد؛ اما پس از واقعه آپولو، حتی در میان برخی از اعضای جامعه علمی نیز، این فرضیه ریشه دوانید. یکی از اتفاقات مهمی که در گسترش این فرضیه تاثیرگذار بود، آزمایشی است که به منظور شناخت ساختار ماه انجام شد. در این آزمایش سنسورهایی در سطح ماه قرار داده و سپس یک موشک مستعمل بر سطح ماه شلیک شد؛ در اثر این برخورد که قدرتی برابر با یک تن تیانتی داشت حفرهای در سطح ماه ایجاد شد. فرآیندی را که سنسورها در اثر این آزمایش ثبت کردند بسیار عجیب بوده است! گویا ماه در اثر انفجار، نزدیک به نیم ساعت مانند یک زنگ در ارتعاش بوده. این آزمایش در زمان خودش به گسترده شدن فرضیه ماه توخالی دامن زد.
اما برگردیم به فیلم سینمایی «سقوط ماه-Moonfall» که به جز جلوههای ویژه پرهزینهاش چنگی به دل نمیزند؛ چرا که همه چیز کاریکاتوری است؛ شخصیتهای فیلم به حدی سطحی طراحی شدهاند که به شخصه در بسیاری از موقعیتهای فیلم دو به شک میشدم! دو به شک از این جهت که این موقعیت کمیکی که در حال مشاهده آن هستم، واقعا قرار بوده کمیک باشد یا ماحصل دستهگلی است که کارگردان به آب داده؟! مگر میشود در صد و بیست دقیقه هیچ نگفت؟! کارگردان کوشیده تا فقط نابودیهای باشکوه ارائه دهد؛ چیزی که در آثار قبلی او به دفعات دیده بودیم! اینکه در گذشتههای دور، تکنولوژی به بالاترین حد ممکن رسیده و یک نابودی بزرگ انسانها را مجددا به عصر حجر بازگردانده؛ و در ادامه رفتهرفته پیشرفت کردهاند و در جایگاه امروزی قرار گرفتهاند در تاریخ سینما نخنماست؛ رولاند امریش شاید به زعم خود، قصد داشته این تم نخنما را رفو کرده و محصول جذابی ارائه دهد! اما خب قطعا باور ترکیب هوشمصنوعی و نانوتکنولوژی برای تشکیل یک توده سهمگین و خوفناک که عامل نابودی زمین است مستلزم طراحی یک پلتفرم دقیق داستانی است؛ نه چند جمله نریشنوار که در ناخودآگاه کاراکتر برایان گنجانده شده است.
در نهایت «سقوط ماه-Moonfall» را باید شکست دیگری در کارنامه آقای کارگردان به شمار آورد. شکستی که هم در گیشه و هم در میان منتقدان به وضوح قابل رویت است! از کجا معلوم؟! شاید «سقوط ماه-Moonfall»، دومین تمشک زرین کارنامه کاری رولاند امریش را نیز نصیب او کرد!