نگاهی به فیلم سینمایی نانوشته(Blank)
اسارت در مختصات ذهن!
اسارت در روزمرگی، یکی از آفات مهلک در مسیر شکوفایی استعدادهای آدمی است. درجا زدن روی پله میانی از یک پلکان پیشرفت، باعث فرسودگی و ایجاد تمایل به بازگشت است. از بُعد فیزیکی هم، درجا زدن در یک نقطه آن هم بدون جابهجایی، بسیار خسته کنندهتر از قدم زدن و تحرک است. امتحان کنید!
حالا اگر این نوع از فرسودگی و تحلیل در امور انتزاعی اتفاق بیافتد، خانمان برانداز است. وقتی مرکز تفکر انسان دچار جمود شود، هیچ واکنشی از او بعید نیست. در این اتمسفر، دریایی از استعداد در مدت کوتاهی به برهوت تبدیل خواهد شد. بسیاری از گرفتاران به این احوال با یک دگرگونی در شرایط زیستی خود به دنبال راهی برای گریز هستند. یکی از مشاغلی که در صدر این تجربه قرار دارد نویسندگی است. فرقی هم ندارد از چه نوع؛ شاعر یا داستانپرداز، روزنامهنگار یا فیلمنامهنویس؛ تغییر جغرافیای زندگی، ولو برای مدتی کوتاه، معمولا نسخه شفابخشی است.
ناتالی کندی، نویسنده و کارگردان 38 ساله انگلیسی، در دومین تجربه جدی فیلمسازی خود در مقام کارگردان، زندگی چند هفتهای یک نویسنده مبتلا به کسالت را به تصویر کشیده است؛ با یک تفاوت جذاب؛ او برای تغییر طبع و به تبع آن تغییر اتمسفر، عمارتی را برای سکونت برگزیده که توسط هوش مصنوعی و بدون دخالت انسان مدیریت میشود. ناتالی کندی خود از خانوادهای اهل قلم وارد تئاتر و پس از آن سینما شده است. راشل شلی، هایدا رید، وین بردی، ربکا کلر ایوانز و باسکر پاتل او را در فیلم سینمایی «نانوشته - Blank2022» به عنوان بازیگر همراهی کردهاند.
فیلم سینمایی «نانوشته - Blank» نخستین بار در تاریخ 15 مارس سال 2022 میلادی در جشنواره بینالمللی فیلم ManchesterFilm Festival در کشور انگلستان به نمایش درآمد؛ سپس در 23 سپتامبر توسط Brainstorm Media در سینماهای منتخب کشور آمریکا اکران شد؛ این فیلم در نهایت در آمریکا، انگلستان، کانادا، استرالیا، برزیل، ایتالیا، فرانسه، آلمان و سایر کشورها همزمان به صورت اینترنتی منتشر گردید؛ فیلم پس از اکران با نظرات متفاوتی از سوی منتقدین و مخاطبان روبرو شد؛ اما در کل برای بازیها، چهرهپردازی، جلوههای ویژه، شیوه روایت، داستان و همچنین کارگردانی تحسین شد؛ Blank پس از حضور در جشنوارههای بینالمللی متعدد موفق به کسب 5 جایزه از جمله بهترین فیلم، بهترین طراحی و بهترین کارگردانی شود.
داستان فیلم
کلر ریورز نویسنده برنده چند جایزه بینالمللی در تکمیل کتاب جدیدش با چالشی جدی رو به رو شده است؛ گویا ایدههای ذهنی او ته کشیده و در نقطهای درجا میزند. از طرفی قراردادها و ضربالعجل ناشرین برای تحویل کتاب جدید او را کلافه کرده است؛ کلر در یک بنبست دراماتیک به دام افتاده! برای تغییر این شرایط، استفاده از خدمات خلوتگاه به او پیشنهاد شده؛ خلوتگاه در واقع یک سکونتگاه دنج در میان طبیعت است که ساکن آن با انسانها و دل مشغولیهای زندگی شهر فاصله دارد. تمام ملزومات زندگی در این محیط فراهم است. مدیریت این عمارت با هوش مصنوعی است. یک دستیار مجازی هولوگرامیک به نام هنری و یک روبات انساننمای شخصی سازی شده به نام ریتا، تنها همراهان ساکن خلوتگاه خواهند بود.
کلر در مدت سی روزی که در خلوتگاه است باید رمان جدیدش را به اتمام برساند. برنامه روزانه او ورزش، تفکر و تقلای نوشتن است. یک چیپست هوشمند نیز برای کمک به کلر در عمارت وجود دارد. او با اتصال چیپست به گیجگاهش بصورت پیوسته وارد خاطرات دورافتاده میشود. این تکنولوژی با تحریک ریزعضلات آسیب دیده یا فراموش شده بدن، به تجربیات سرکوب شده دسترسی پیدا کرده و خاطرات کاربر را به خودآگاه او منتقل میکند. پس از گذشت حدود یک هفته، کلر متوجه تغییراتی در خلوتگاه میشود. سنسورهای ورود و خروج خانه دیگر به اسکن دستهای او واکنش نشان نمیدهند. ریتا نیز دچار تغییراتی شده؛ او هر روز ریست میشود و دیالوگهای یکسانی را تکرار میکند. عملا کلر به زندانی، ریتا به زندانبان و خلوتگاه به زندان تبدیل شده است و ... .
هوشمند جبار!
جبر با همه انعطافناپذیریاش گاهی به عامل نجات انسان تبدیل میشود. کلر در یک دوزخ ذهنی گرفتار است. او که با فروش نوشتههای خاک خورده مادرش به نویسندهای مشهور تبدیل شده، حالا و پس از چاپ آخرین کتاب، به بنبست رسیده؛ او ایدهای برای ادامه مسیر ندارد. راهکار پیشنهادی به کلر حضور در خلوتگاه است. در خلوتگاه نیز تا زمانیکه اوضاع عادی است و او شرایط عبور و مرور دارد اتفاقی رخ نمیدهد؛ کلر همچنان از نوشتن معذور است؛ پس روزهای بیرمق گذشته اینبار در خلوتگاه ادامه پیدا میکنند.
داستان اما از جایی جذاب میشود که درهای خلوتگاه نیز به روی کلر بسته میشود؛ نه راه پس، نه راه پیش! یک برزخ واقعی! فقط اتمام رمان میتواند مجوز خروج احتمالی خانم نویسنده را صادر کند! زندانبان این برزخ اما یک روبات فاقد احساس است! فاقد وجدان! او هر صبح ریست میشود. هر صبح برای ریتا اولین روز از یک چرخه سی روزه است که باید توسط کلر طی شود؛ ریتا هک شده و این روز نخست از چرخه برای دو ماه تکرار میشود؛ حالا شصتمین روزی است که ریتا به کلر خوشآمد میگوید؛ برای یک ضیافت سی روزه!
در یادداشتهای گذشته اشاره شد که کلیات دراماتیک پیرامون داستان کنش انسان و روبات در چند سناریوی محدود قابل نگارش است؛ یعنی تا به امروز اینگونه بوده! پس این جزئیات هستند که تفاوت ایجاد میکنند. جزئیاتی که به بدنه رابطه میان انسان و هوش مصنوعی جذابیت میدهند؛ که ما به تماشا ادامه دهیم. راهکار ناتالی کندی در «نانوشته - Blank» پناه بردن به روانشناسی است. یک چیپست هوشمند با تحریک ریزعضلات آسیب دیده یا فراموش شده، خاطرات گمشده را یادآوری میکند! منطقی نگاه کنیم ارتباط گودرز و شقایق است! اما خب در مختصات «Blank2022» خیلی بیرون نمیزند.
اتفاقا در دنیای کوچکی که ناتالی کندی برایمان به تصویر کشیده، دنیایی که به اندازه یک عمارت یک طبقه است، همه آنچه از هوش مصنوعی باید باشد هست؛ همه آنچه امروز اندیشمندان بر سر آن به مجادله برخواستهاند در «نانوشته - Blank» وجود دارد؛ کلر گاهی انقدر از ریتا متنفر است که قصد نابودی آن را دارد؛ و گاهی زندگیاش را مدیون ریتا میداند؛ آنجایی که بیهوش از تخلیه اکسیژن آشپزخانه و شرایط خلا، تسلیم مرگ میشود. همین پاراگراف خلاصهای از تمام دعوای انسان و هوش مصنوعی است! بالاخره هوش مصنوعی آری یا خیر؟ یا به عبارت بهتر، تا کجا هوش مصنوعی آری و از کجا خیر؟!
اگر به آثار روانشناختی بدون اکشن علاقهمندید، تماشای «نانوشته - Blank» را از دست ندهید؛ تلهفیلمی استاندارد و به اندازه در مدت زمانی معقول! تماشا کنید و به گزاره پایانی پاراگراف بالا پاسخ دهید که؛ بالاخره هوش مصنوعی آری یا خیر؟ یا به عبارت بهتر، تا کجا هوش مصنوعی آری و از کجا خیر؟!