رویکرد انتخابی ایران برای جنگ ترکیبی
به گزارش کارگروه بین الملل سایبربان؛ یک تحلیل گر سیاسی غربی، مقالهای در مورد رویکرد انتخابی جنگ ترکیبی ایران نوشته است و با مطرح ادعاهای قبلی علیه جمهوری اسلامی ایران، این کشور را به استفاده از عملیات اطلاعاتی و سایبری برای بی ثبات کردن منطقه متهم کرده است. خلاصهای از این مقاله به شرح زیر میباشد:
«در طول جنگ سرد، جهان شاهد جنگهای نیابتی مختلفی از سوی اتحاد جماهیر شوروی و آمریكا و متحدان رسمی و غیررسمی آنها بود. مسکو و واشنگتن موفق شدند در ویتنام، آنگولا، افغانستان و سایر نقاط جهان این جنگها را مدیریت کنند.
اکنون دیگر هیچ مانعی وجود ندارد و جنگهای نیابتی به تاریخ پیوستهاند. در جهان امروز، برخی از کشورهای منطقهای روش شوروی را برای پیروزی در جنگهای نیابتی اتخاذ کردهاند. وقتی صحبت از خاورمیانه مطرح میشود باید روی فعالیت ایران تأکید شود.
استراتژیست ها در تهران باید ستایش شوند؛ زیرا روش شوروی را بهبود بخشیده و آن را در سیستم جنگ ترکیبی جامع از جمله استفاده از فناوریهای مدرن وارد کردهاند. امروزه جنگ دائمی ترکیبی ایران عمدتاً در برابر سه کشور ایالاتمتحده، اسرائیل و عربستان سعودی است. بااینحال، تهران در مورد هرکدام از این کشورها رویکرد جداگانه و انتخابی اتخاذ میکند.
ایران برای هر یک از این کشورها استراتژی جداگانهای دارد و در هر مورد سعی میکند از رویارویی مستقیم اجتناب کند. بهعنوانمثال در برابر آمریکا نسبت به دو کشور دیگر بسیار دقیقتر و ظریفتر عمل میکند.
مقامات ایرانی شعارهایی دروغین علیه آمریکا بهعنوان "شیطانی بزرگ" اعلام میکنند، اما در همین حال، منابع مالی و انرژی زیادی برای ایجاد، توسعه و حمایت از لابی ایران در ایالاتمتحده صرف میکنند. این تلاشها زمانی ادامه یافتند که ایران نه به بهطور مستقیم، بلکه از طریق شبهنظامیان مسلح شیعه در جنگ نظامی با ارتش ایالاتمتحده در عراق درگیر شد. ایرانیها حتی از زمان صدام حسین نیز با نمایندگان مخالف عراقی ارتباط برقرار کرده بودند.
تهاجم آمریکا به عراق دستان ایران را باز گذاشت و تهران میتوانست کاملاً از نفوذ و رابطه خود روی شیعیان این کشور نهایت استفاده را ببرد؛ بنابراین، عراق بهصورت دولتی شکستخورده، نقش یک سپر را برای ایران در برابر آمریکا بازی کرد.
ایرانیها میتوانند روابط بسیار ارزشمندی با بخش خاصی (عمدتاً با جناح لیبرال) نهادهای سیاسی آمریکایی و اروپایی با کار لابی ایران در ایالاتمتحده و اتحادیه اروپا برقرار کنند. ایرانیهایی که تابعیت دوگانه دارند ازجمله سیاستمداران، فعالان اجتماعی، کارشناسان و روزنامهنگاران میتوانند برای این کار با شهروندان کشورهای غربی وارد معامله شوند. محمود علوی، وزیر اطلاعات ایران، این مسئله را در مصاحبهای کاملاً واضح بیان کرد.
هدف اصلی لابی ایران در واشنگتن، مقابله با فعالیتهای لابی یهودی و اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده عربی در آنجا است. بهطور خاص، این لابی در مورد مسائل مربوط به ایران، مانند برنامه هستهای و موشکی ایران، مسائل مربوط به تشدید تحریمها علیه ایران و روابط این کشور با سازمانهای تروریستی است.
لابی ایران همچنین در روند ایجاد "تصویری مثبت از ایران" فعالیت دارد و تلاش میکند تا افکار عمومی را از توجه ویژه به نقض گسترده حقوق بشر و حقوق اقلیتها در ایران دور کند و بهطور ضمنی سعی دارد مردم خود را (نه لزوماً ایرانیان قومی) بهسوی سازمانهای دولتی، سازمانهای نزدیک به دولت ایالاتمتحده و اتاق فکرهای مسئول تشکیل سیاست آمریکا علیه ایران و خاورمیانه، ترغیب کند.
موفقترین تجربه در این زمینه در دولت اوباما به دست آمد. چند نماینده لابی ایران توانستند وارد دولت اوباما شوند. اینکه آنها تا چه اندازه بر تصمیمات دولت در مورد ایران تأثیر داشتند هنوز موضوع مبهمی است؛ اما این واقعیت وجود دارد که بر خلاف سایر دولتها، دولت اوباما دیدگاه متفاوتی نسبت به ایران و نقش بالقوه آن در منطقه داشت.
بدیهی است، اوباما قصد داشت ایران را بدون در نظر گرفتن نقشش بهعنوان عامل اصلی بیثباتی در خاورمیانه، به متحد اصلی ایالاتمتحده در منطقه تبدیل کند. البته باید در نظر گرفت که ایران روی اسرائیل، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و ترکیه تعصب خاصی دارد. این نوع تشکل باعث شد اوباما نسبت به نقض حقوق بشر در ایران و حمایت از سازمانهای تروریستی بیتفاوت باشد.
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، بهطور فعال در شکلگیری سیاست طرفداری اوباما از ایران شرکت داشت. البته، کلینتون نه بهتنهایی، بلکه با یک تیم کار میکرد که در آن افراد با دیدگاههای نسبتاً موافق درباره نقش آتی ایران در منطقه و آینده روابط ایران و آمریکا حضور داشتند. یکی از این افراد تام پیکرینگ (Tom Pickering)، دیپلمات سابق آمریکایی، بود. بهطور خاص، گزارش کوچکی که او به هیلاری کلینتون داد، موضوع جالبی بود. با خواندن سند ارائهشده از سوی پیکرینگ میتوان به حجم عظیمی از احساسات در رابطه با ایران پی برد؛ در قسمتی دیگر نیز کاملاً نگرش دولت اوباما نسبت به ایران نشان داده شده است.
درنتیجه تحقیقات انجامشده، مشخص شد که دولت اوباما درواقع قصد داشت تحقیقات پیرامون حزبالله در موارد قاچاق مواد مخدر و پولشویی را دستکاری کند. اوباما از ترک معاملات هستهای از سوی ایران میترسید؛ درحالیکه مواد مخدر به متحدان اروپایی ایالاتمتحده و خود این کشور تحویل داده شد و پول مربوطه برای حمایت از مبارزات سازمان علیه یکی دیگر از متحدان ایالاتمتحده، اسرائیل، مورداستفاده قرار گرفت.
مشخصاً هیلاری کلینتون میخواست راه دولت اوباما را ادامه دهد. بااینوجود، پیروزی دونالد ترامپ طرحهای نوسازی رابطه با ایران و تبدیل کردن این کشور به بزرگترین متحد ایالاتمتحده در خاورمیانه را از بین برد.
یکی از اصلیترین سازمانهای لابی ایران در ایالاتمتحده، شورای آمریکایی ایرانی ملی است که البته تنها سازمان لابی در این کشور هم محسوب نمیشود؛ دیگر افراد و سازمانها نیز وجود دارند. لابی ایران در اروپا به نحوی متفاوت، بسیار بازتر و آزادانهتر نسبت به آمریکا عمل میکند.
برخلاف واشنگتن، کشورهای عضو اتحادیه اروپا همواره با ایران مدارا داشتند و این شاید به دلیل علاقه زیاد به تجارت اروپایی است. البته مقامات ایرانی با درک این موضوع، از این عامل در جنگهای ترکیبی جهانی خود استفاده میکنند. تجارت بزرگ اروپایی بهنوعی ارتباط میان اتحادیه اروپا با ایران تبدیلشده و آنها را علاقهمند به رژیم حال حاضر ایران کرده است.
ازآنجاکه دسترسی قانونی به فناوریهای اسرائیل و آمریکا تقریباً به تهران بسته است، شرکتهای فناوری اروپایی به ایران علاقه خاصی دارند. در طول سالهای تحریم، مکانیزم های مختلف و گزینههای پشتیبان برای دور زدن تحریمها ایجادشده است.
ایران نهتنها برای اهداف مدنی بلکه برای اهداف نظامی، بهویژه برای خدمات اطلاعاتی و برنامههای موشکی به فناوریهایی نیاز دارد. در کنار لابی گران، شرکتهای بزرگ و سیاستمداران فاسد طرف ایرانی از روشهای دیگری برای مقابله جهانی با آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی استفاده میکنند.
سازمان و حمایت از گروههای شبهنظامی در منطقه بهویژه در کشورهای دارای خلأ قدرت مانند عراق، سوریه، لبنان و یمن و جمعیت شیعه ازجمله آنها است. این گروهها شاید متحدان غیررسمی ایران در منطقه باشند. البته، در مورد عراق، تهران تأثیر قابلتوجهی روی مقامات این کشور دارد، اما گروههای مسلح متحدان وفادارتر ایران محسوب میشوند.
از سوی دیگر سوریه جایی است که تهران باید با روسیه رقابت کند. در صورت تغییر دولت، تهران میتواند از گروههای کنترلشده برای حفظ نفوذ خود در این کشورها استفاده کند. بهعلاوه این گروهها در برابر کشورهای مختلفی مورداستفاده قرار میگیرند که دشمنان اصلی ایران به شمار میآیند.
در کشورهای شیعه که ایران نمیتواند شبهنظامیان را ایجاد کند، از عامل مذهبی استفاده میکند. این کشورها بهشدت تحت نظارت سازمانهای اطلاعاتی ایران هستند. در قسمت جنوبی ایران، بحرین قرار دارد که باوجود کوچکی از نظر استراتژیکی برای هر دو کشور عربستان سعودی و ایران اهمیت زیادی دارد. در سال 2011، حمایت از نیروی حفاظتی شبهجزیره به جلوگیری از نفوذ حامیان ایرانی در این کشور کمک کرد.
بااینحال، با ادامه فعالیت و نفوذ ایران در بحرین، هنوز هم تهدیدی برای حاکمیت و ثبات بحرین میباشد. تهران، با کمک عوامل خود تلاش میکند تا بر جامعۀ بحرین و اولازهمه روی جامعه شیعه این کشور تأثیر بگذارد.
در قسمت شمالی، آذربایجان بهعنوان یک کشور سکولار و متحد ترکیه و اسرائیل وجود دارد. آذربایجان پس از ایران دومین جمعیت شیعه در جهان را دارد. درنتیجه ایران این کشور را بهعنوان یک تهدید دائمی برای یکپارچگی کشورش در نظر میگیرد و دلیل آنهم جمعیت زیاد مردم این کشور در داخل ایران است.
علیرغم این واقعیت که آذریها دومین گروه قومیتی بزرگ ایران را تشکیل میدهند اما همانند دیگر گروههای قومی هیچگونه حقوقی در ایران ندارند. به همین دلیل بارها تظاهرات پراکندهای در مورد خطمشی سیاسی تهران در آذربایجان جنوبی اتفاق افتاده است.
با توجه به خطر تقسیم کشور و اینکه جمهوری آذربایجان در شمال مرکز توجه آذربایجانیها در آذربایجان جنوبی است، ایران سعی در کسب حمایت از جمهوری آذربایجان به شکل نیروهای سیاسی و جوامع مذهبی، تحت کنترل خودش، برای اجرای بیشتر سیاست خود، حداقل، برای خنثیسازی تهدید ملیگرایی آذربایجان در هر دو قسمت شمالی و جنوبی و یا در بیشتر موارد برای درگیر کردن جمهوری آذربایجان در منافع خودش دارد.
بااینحال، عملکرد پایدار مقامات آذربایجان ظرفیت ایران برای ایجاد یک جبهه بزرگ و قوی طرفدار ایران در آذربایجان را محدود کرده است. درعینحال، باید توجه داشت که ایران میتواند به پیشرفتهایی در ساختن شبکه خود در آذربایجان دست یابد، اما توازن قدرت به نفع تهران نیست.
در کنار آذربایجان، ایران در گرجستان نیز فعالیت مشخصی دارد. شیعیان آذربایجانی دومین گروه بزرگ قومی در گرجستان، از اهمیت ویژه برخوردار هستند. در این کشور نیز همانند آذربایجان، ایرانیان از شیعیان بهعنوان قدرتی نرم برای تبلیغات خود استفاده میکنند.
علاوه بر این، زائران شیعه در زیارت به کربلا، نجف و مشهد الحادات ایدئولوژیکی و تبلیغاتی را متحمل میشوند. روشن است که ایران تلاش میکند با حفظ مرزهای شمالی، نیروهای وفادار به خود را آنجا مستقر نماید.
ایران نمیتواند استراتژی جنگ ترکیبی جهانی خود را در مورد همسایۀ بیثبات شرقی خود، جمهوری اسلامی افغانستان، بکار نبرد. ایران مرز طولانی با این کشور دارد. البته، توجه و منابعی که ایران روی افغانستان گذاشته است قابل قیاس با عراق و سوریه نیست؛ اما بهطورکلی، افغانستان گزینه موردعلاقه ایران محسوب میشود.
ایران برخلاف استراتژیاش در کشورهای دیگر، برای همکاری با گروههای سنی مذهبی در افغانستان، بهعنوانمثال طالبان، تردید نمیکند. بارها گزارششده است که ایران منابع مالی و تجهیزاتی را برای طالبان فراهم میکند. علاوه بر این، اردوهای آموزشی برای طالبان در ایران وجود دارد. اعتقاد بر این است که هدف اصلی حمایت ایران از طالبان، استفاده از مبارزان طالبان در برابر گروههای مسلح وفادار به داعش است. مسلماً ایران معتقد است که طالبان تهدید کمتری نسبت به داعش دارد.
بااینحال، هیچکس نمیتواند تضمین کند که پول و اسلحههای ایرانی برای حمایت از طالبان در برابر نیروهای دولتی و ائتلاف مورداستفاده قرار نمیگیرد. بهطورکلی، این رویکرد در مورد این مسئله مطابق با استراتژی جنگ ترکیبی جهانی ایران میباشد. این اصل ساده است: هرچه مشکلات غرب در منطقه بیشتر شود، آنها توجه کمتری نسبت به ایران خواهند داشت.
ایران همچنین در مورد فعالیتهای عربستان در افغانستان نگران است و معتقد است که این فعالیت به طرحهای بلندمدت ایران برای این کشور آسیب وارد میکند. بهعلاوه ایران سعی در ترویج و تقویت زبان فارسی در افغانستان نیز دارد.
برای ایران، افغانستان منبع مزدوران جوان شیعه است که توسط ایران استخدامشده و برای مبارزه در کنار بشار اسد فرستاده شدهاند. بهطورکلی مبارزان افغانی برای ایران نسبت به دیگر کشورها کمهزینهترند. آنها میتوانند در جبهههای دیگر یا حتی جنگهای داخلی در آینده نیز مورداستفاده قرار گیرند. این افراد برای جنگهای ترکیبی بسیار مفید هستند.
یکی از مکانهای مهم جنگهای ترکیبی ایران در یمن است. این کشور مرز گستردهای با عربستان سعودی دارد. بااینوجود بعضی از مناطق آن به علت شرایط آی و هوایی و چشمانداز طبیعی کمتر کنترل میشوند. یمن برای ایجاد مشکلات و تهدیدات امنیتی نسبت به عربستان سعودی گزینه مناسبی است. به همین دلیل ایران نمیتواند از پیشرفت در یمن کنار کشیده و از این فرصت در استراتژی جهانی جنگ ترکیبی استفاده نکند.
ایران با حمایت از حوثیها در یمن سعی در عقب راندن بخشی از نیروهای سعودی اعم از نیروهای مسلح، اطلاعاتی و هوایی نظامی، منابع مالی و توجهات به این کشور را دارد. این تاکتیکها در زمان جنگ سرد نیز بهطور گستردهای توسط اتحاد جماهیر شوروی و ایالاتمتحده مورداستفاده قرار میگرفتند.
ایران باید توجه ویژهای به حملات موشکی حوثیها علیه عربستان سعودی داشته باشد. موشکهایی که ایران برای حمایت از حوثیها به یمن میفرستد، حتی با اصابت کردن به هدف نیز نمیتوانند به عربستان لطمهای وارد کنند. در اینجا ایران دارای دو هدف است: اول ایجاد نگرانی و موقعیت روانی برای عربستان سعودی و دیگر خارجیها است که در عربستان زندگی میکنند یا برای بازدید به آنجا آمدهاند؛ و دومین مورد نیز هدف نظامی است؛ ایران قصد دارد در صورت درگیری احتمالی مسلحانه با عربستان سعودی، سیستم دفاعی هوایی این کشور را آزمایش کند.
احتمالاً یکی از مهمترین وظایف جنگهای ترکیبی ایران، حمایت از بشار اسد، رئیسجمهور سوریه، بهرغم حضور رقبای مخالف با این کشور همچون روسیه است. ایران کمک به بشار اسد را مدتها قبل از آمدن روسیها شروع کرده بودند و حضور ایران در سوریه هنوز هم ادامه دارد. بهطورکلی نقش سوریه در جنگ ترکیبی نشان داد که ارتش و سپاه پاسداران ایران بهاندازه تبلیغاتی که میکنند، قدرتمند و حرفهای نیستند.
دستاوردهای ایرانیان، نیروهای رژیم و حزبالله قبل از آمدن روسیه به این کشور اندک بودند. کنترل بخش عمدهای از سوریه ازدسترفته بود و آینده رژیم بشار اسد در ابهام قرار داشت. علاوه بر این، دخالت نیروهای مسلح روسیه بهجای کمکهای ایران میتوانست جریان جنگ را تغییر دهد. تلفات بیشمار مقامات ارشد نظامی ایرانی نیز هیچ نکتهای را اضافه نمیکند.
این مطلب بیانکننده این واقعیت است که در یک جنگ تمامعیار با حریفی مسلح و سازمانیافته، نیروهای مسلح ایران ازجمله نیروهای سپاه پاسداران ابتکار عمل را ازدستداده و شکست خواهند خورد. به همین دلیل ایران به دنبال جلوگیری از درگیری مستقیم با دشمنانش است. فرض بر این است که آگاهی از ناتوانی نیروهای مسلح در چالشهای نظامی سوریه، ایران را مجبور به استخدام شیعیان از سراسر خاورمیانه برای جنگ در این کشور کرد.
یکی از مهمترین بازیکنان جنگ جهانی ترکیبی، سازمان تروریستی لبنانی حزبالله است. این سازمان در اوایل دهه 80 با مشارکت مستقیم ایران تأسیس شد. برای مدتزمان طولانی، حزبالله فقط در برابر اسرائیل مورداستفاده قرار گرفت. باوجود تلاش برای حرکت فعالیت سازمان به مصر، این تلاشها توسط سرویسهای اطلاعاتی مصر جلوگیری شد.
ایران همچنین از حزبالله در فعالیتهای آمریکای جنوبی نیز استفاده کرد. وقتی جنگ داخلی در سوریه آغاز شد، واحدهای حزبالله برای کمک به رژیم بشار اسد در کشور دوباره بکار گرفته شدند. البته مشارکت حزبالله در درگیریهای سوریه خیلی مؤثر نبود.
حزبالله در لبنان نیز برای سرکوب گروههای مسلح سنی مورداستفاده قرار میگیرد. واقعیت این است که اقدام برای افزایش بیحرمتی نسبت به شبهنظامیان شیعه در میان گروههای سنی لبنان شد. باید در نظر داشت که برابری تقریبی تعداد سنیهای لبنان در این اقدام با شیعیان شاید به درگیری مذهبی داخلی در کشور منجر شود؛ و در صورت وقوع چنین جنگی، ایران فرصتی برای تقویت مواضع خود در لبنان خواهد داشت.
حزبالله یک ابزار عالی برای دخالت در امور داخلی و سیاست لبنان است. با حمایت ایران، سازمان تروریستی حزبالله نمایندگانی در پارلمان لبنان و بخشی از دولت ائتلافی دارد. با درک این مطلب که ارتش لبنان در تمام جهات به جز برتری عددی عقبتر از اسرائیل است، ایران ترجیح میدهد تا از حزبالله و سایر سازمانها بهعنوان نمایندگانش در جنگ با اسرائیل استفاده میکند.
باید درک کرد که تبلیغات و حملات سایبری اجزای مهم استراتژی ایران در جنگ جهانی ترکیبی هستند. دستگاه تبلیغاتی ایران شامل ارتش بزرگ طرفدار دولت، آرامگاههای جعلی و سایر وبسایتهای حاشیهای میشود که قبلاً مطالبی در مورد آن نوشتهام.
همچنین وبسایتها و کانالهای تلویزیونی نسبتاً باکیفیتی وجود دارد. مبلغان دولت ایران تلاش میکنند تا بر روی افکار عمومی در مورد غرب و همسایگان ایران تأثیر بگذارند. بااینحال، باید درک کنیم که کیفیت محصول تولیدشده توسط دستگاه تبلیغاتی ایران بسیار کم است.
دستگاه تبلیغاتی ایران دارای تعدادی "کارشناس"، "روزنامهنگار" و "تحلیلگر" غربی است که در تمامی کانالهای تبلیغاتی ایران و وبسایتهای غربی مربوطه مورداستفاده قرار میگیرند. اهداف اصلی آنها تبلیغ ايران با مقالات و نظرات خود و ترويج ديدگاه ايران نسبت به غرب و منطقه است.
علاوه بر این، سازمانهای تحت کنترل ایران مانند گروههای حزبالله یا شیعه، منابع تبلیغاتی خود را دارند که عمدتاً بر حضور منطقهای آنها متمرکز است. "نیروهای سایبری ایران" یا "هکرهای دولتی"، تهدیدی جدی برای کشورهای منطقه، چه آنهایی که بهعنوان دشمن ایران همچون اسرائیل و عربستان سعودی هستند و چه آنهایی که مانند ترکیه، امارات متحده عربی، آذربایجان، بحرین، افغانستان روابط پیچیدهای با ایران دارند، محسوب میشوند.
از سال 2010، دولت ایران بهشدت روی جنگجویان سایبری خود هزینه کرد. در سال 2010، مقامات ایرانی درباره آموزش و آمادگی 1500 سرباز سایبری صحبت کردند، اگرچه در واقعیت این رقم متفاوت بود. مطمئناً، دولت ایران در آینده همچنان تواناییهای خود و تعداد جنگجویان سایبری را افزایش خواهد داد.
بهعنوانمثال، محمدجواد آذری جهرمی، وزیر ارتباطات ایران، در تاریخ 17 اکتبر 2017 در توییتر عنوان کرد که ایران قصد دارد 10 هزار متخصص سایبر برای مبارزه با تهدیدات سایبری تربیت کند؛ و بهآسانی میتوان تصور کرد که این متخصصین به نفع رژیم بهعنوان جنگجویان سایبری مورداستفاده قرار خواهند گرفت.
در جنگهای ترکیبی، جنگجویان سایبری ایران برای انجام حملات سایبری در مقیاسهای مختلف با اهداف مختلف بکار گرفته میشوند. ایران میتواند از نیروهای سایبری خود، هم در زمان صلح و هم در زمان جنگ استفاده کند. زیرساختهای حیاتی، زیرساختهای اطلاعاتی، امکانات ارتباطی نظامی و دولتی و بسیاری از اهداف حیاتی دیگر میتوانند از سوی نیروهای سایبری ایران موردحمله قرار گیرند. به گفته کارشناسان، ظرفیت نیروهای سایبری ایران با رقبای چینی و روسی برابری میکند.
برخلاف مداخله مستقیم نظامی و حتی اقدامات انجامشده از سوی سازمانهای پروکسی مانند حزبالله، شناسایی منبع حملات سایبری دشوارتر است. بهطورکلی، روشهای جنگهای ترکیبی ایران با توجه به کشورها و شرایط سیاسی در آن کشورها متفاوت است. در کشورهای دارای دولت قوی، ایران با دقت بیشتری عمل میکند اما در کشورهای غربی دموکراتیک، ایران از تمام نقاط ضعف و فرصتها از سوی دموکراسی غربی استفاده میکند.»