رسانه های اجتماعی، سلاحی جدید در جنگ مدرن
در قرن بیست و یکم ما بهطور دائمی در معرض عصر جنگ نامنظم و جنگ نامتعارف قرار داریم که در این عصر، صحنه جنگ کمتر از پیش تعریف شده بود و راهبرد صحنه باید سیال و انطباق پذیر مانند جنگ در فضای سایبری یا رسانههای اجتماعی یا از طریق آنها باشد؛ اینترنت شروع و حفظ شورش را آسانتر کرده و همچنین قلمرو جنگ را نهتنها به روی شورشیان در حال جنگ علیه دولت، بلکه به روی درگیریهای میان احزاب مذهبی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در سراسر جهان گشوده است.
نیروهای محرکهای که جنگ رسانههای اجتماعی را هدایت میکنند ریشه در درگیریهایی ذاتی دارند که میان نهادهای اجتماعی، دولتها، شرکتها و گروهها با افراد وجود دارد.
جنگ شبکههای در طی سالهای اخیر توانسته است تغییرات فراوانی را در سبک زندگی بشر پدید آورد. این تغییرات از موضوعات فرهنگی، اجتماعی گرفته تا مسائل کلان سیاسی یک ملت را شامل میشود. افزون بر آن، بستر شبکههای اجتماعی خود را بهعنوان مأمن امنی برای تروریستها، تبهکاران و هرگونه افرادی که بهنوعی در پی آسیبرسانی به یک فرد، ملت یا کشور هستند معرفی کرده است.
مرور دوباره آشوبهای دیماه 96 و آبان 98، نقش پررنگ شبکههای اجتماعی را بهوضوح نشان میدهد. از آموزش ساخت کوکتل مولوتف، سرنگون کردن ماموران نیروی انتظامی تا نحوه و میزان تجمعهای فردی و گروهی، همه در بستر همین شبکههای اجتماعی خارجی امن آموزش داده میشد. در زمینه اطلاعرسانی، رسانه ملی ممکن است نتواند بهسرعت، شدت و گستره شبکههای اجتماعی عمل کند؛ اما بهراحتی و تنها در عرض چند ساعت پیامهای تجمع در چند گروه شاخص این شبکههای اجتماعی دستبهدست شد و در پی آن باعث بروز خسارات قابلتوجهی نیز شد.
از دیگر مواردی که بهصورت تدریجی و عمیق بر یک کشور و شهروندان آن تأثیرات قابلتوجهی میگذارد تغییر سبک زندگی و باورهای فرهنگی است. قبح شکنی و عادی جلوه دادن برخی رفتارها و باورهایی که حتی در کشورهای غربی نیز بهندرت معمولی جلوه میکند از موارد بسیار مهمی است که این روزها بهوفور در بستر شبکههای اجتماعی دیده میشود. تولید محتوا و پرداختن به مسائل غیراخلاقی، سیاسی و ضد دیدن از سوی اینفلوئنسرهای شبکههای نهتنها سبب هنجارشکنی در جامعه شده بلکه بهعنوان یک هنجار برای افرادی در سنین نونهالی و نوجوانی بدل شده است.
یقیناً علوم نظامی ازنظر اختصاص توجه علمی نسبت به تأثیر شبکههای اجتماعی بر جنگ و موقعیتهای درگیری بهوضوح جلوتر از سایر رشتهها هستند. این امر تا حدی است که تنها چند رشته علمی در برخی دانشگاهها و آنهم بهصورت تحقیقی به جنگ رسانههای اجتماعی پرداختهاند. این موضوعی است که نهتنها در ایران بلکه در همه کشورهای جهان در جوامع نظامی و نیروهای مسلح به آن پرداخته میشود اما متأسفانه باید گفت تأثیر منفی افکاری که در بستر شبکههای اجتماعی علیه نیروهای مسلح کشور در این خصوص پدید آورده باعث شده تا این بازوی توانمند حرکتی از ظرفیتهای خود برای نظارت روی این بستر نتواند استفاده کند. بهعبارتدیگر، لزوم بهرهگیری از ظرفیتهای این هسته علمی بیش از میزان فعلی احساس میشود.
به عقیده بسیاری از کارشناسان اگر جنگهای پیشین با چوب و سنگ انجام میشدند، جنگ مدرن یک میدان جنگی پیشرفته است که در آن رسانه اجتماعی به عنوان سلاحی خارقالعاده و مؤثر ظهور کردهاند. از اتهام نفوذ روسیه در انتخابات ایالات متحده تا استخدام آنلاین گروههای تروریست مانند داعش، برخی عوامل از اخبار دروغین و حسابهای جعلی برای ایجاد رعب و وحشت، تحریک خشونت و دستکاری نتایج استفاده میکنند.
پیتر سینگر (Peter W. Singer) و اِمرسون بروکینگ (Emerson T. Brooking)، نویسندگان کتاب «شبه جنگ»، در این کتاب مدرنسازی رسانه اجتماعی و استفاده از پلتفرمها بهعنوان ابزارهای تبلیغاتی را توضیح میدهند.
توسعه و گسترش سریع رسانه اجتماعی در 20 سال اخیر و تأثیر آن روی سیاست بسیار شگفتانگیز بوده است. وینت سِرف (Vint Cerf)، که معروف به پدرخوانده اینترنت بود در مورد چگونگی کاربرد شبکه نظامی برای دانشمندان صحبت کرد و سپس آنها شروع به ارسال نامههای الکترونیکی در مورد داستانهای علمی کردند. درنتیجه او متوجه شد که این موضوع یک مسئله اجتماعی به شمار میرود.
اگر کمی به جلوتر بیاییم و در مورد حال صحبت کنیم به فیسبوک، اینستاگرام و توییتر خواهیم رسید که سیستم عصبی دنیای مدرن محسوب میشوند و ما کسبوکار خود را در آنها انجام میدهیم و قرارهای خود را در بستر آنها میگذاریم؛ اما آنها درواقع به میدانهای نبرد تبدیلشدهاند که ما هر چیزی مانند کمپینهای سیاسی و استفاده در عملیاتهای نظامی و جنگهای بازاریابی را در آنها انجام میدهیم.
یکی از موارد ذکرشده در کتاب وینت سِرف این است که اگر جنگ سایبری، هک شبکههای مورداستفاده دولتها و کسبوکارها باشد، ما با پدیدهای به نام شبه جنگ روبرو خواهیم بود که همان هک مردم در شبکهها با ترکیب لایکها و دروغها است.
برای مثال موضوع فعالیتهای گروهک تروریستی داعش و استفاده این سازمان و سازمانهای دیگر از رسانه اجتماعی برای استخدام در تابستان سال 2014 – زمان حمله داعش به شمال عراق – مطرح شد. این سازمان تروریستی در آن زمان فقط 1500 سرباز داشت. آنها تعداد زیادی کامیون و سلاح دستدوم از بسیاری از گروههای شبهنظامی در اختیار گرفته بودند.
اما آنها کار جدیدی انجام دادند و بهجای پنهان کردن حمله خود، آن را توییت کردند. آنها کمپینی با هشت «AllEyesOnISIS#» به راه انداختند و از رسانه اجتماعی برای تبلیغات خود استفاده کردند. دانش شبکه عظیمی از هواداران پرشور و رباتهای توییتر در اختیار داشت که از آنها برای ترند کردن هشتگها در توییتر برای کاربران عربزبان استفاده میکرد.
درنتیجه آنها با اشاعه رعب و وحشت، بهظاهر خود را بزرگتر و قویتر از گذشته جلوه دادند و با این کار مدافعان موصل را با 1.5 میلیون ساکن، خلع سلاح کرده و فراری دادند. در این فرآیند، داعش شروع به ضبط ویدئوهای تبلیغاتی و پخش آنلاین پیامهای خود کرد. این کار رفتهرفته به منبع تزریق وحشت و خشونت برای افراد در خانه تبدیل شد.
درنتیجه این تاکتیکهای آنلاین، آنها توانستند حدود 30 هزار جنگجو از خاورمیانه و در سطح وسیعتر از بیش از 300 کشور در سراسر جهان استخدام کنند و افراد از خانههای خود به سمت سوریه و عراق میآمدند تا به داعش بپیوندند. اگر افراد امکان جابجایی به مکانهای تعیینشده را نداشتند، با استفاده از ویدئوهای آموزشی در اعمال خشونت در خانه به تعلیم این روشها میپرداختند.
رسانه اجتماعی راهبرد دفاعی و نظامی را برای برخی کشورها تغییر داد و یک میدان نبرد جدید به وجود آمد؛ به گفته اِمِرسون، اینیک فضای جنگی است که در آن عوامل بیشماری با اهداف واقعی مختلف از تاکتیکهای بسیار مشابه استفاده میکردند. شما میتوانید جنید حسین (Junaid Hussein)، استخدامکننده ارشد داعش در بریتانیا را ببینید که همان شیوهای را به کار میبرد که تیلور سوئیفت (Taylor Swift)، خواننده آمریکایی برای فروش آلبوم موسیقیاش از آن استفاده میکند؛ یا رویکرد مشابه در عملیاتهای سازمانی که کمپین ترامپ برای پیروزی در جنگ آنلاین خود بهکار برد بسیار شبیه به مدل مورداستفاده شرکت رسانهای «Buzzfeed» بود.
جنبه دیگری از این نوع درگیری این است که طرفین در حال تماشا و یادگیری – نهفقط از طرفی که با آن مقابله میکنند، بلکه از مردم در دیگر انواع درگیری – هستند؛ در ابتدا مثالهایی در مورد استفاده از این دروس در کمپینهای نظامی را دیدید، اما سپس شرکتهای خصوصی نیز به این شیوه روی آوردند. بهعنوانمثال، فیسبوک اخیراً از نحوه ایجاد یک اتاق جنگ برای مقابله با انواع عملیاتهای اطلاعات غلط خبر داد.
مارک زاکربرگ (Mark Zuckerberg)، مدیرعامل فیسبوک نیز اخیراً در سخنانی اظهار داشت که این مشکلات خیلی بزرگ نیستند زیرا او فیسبوک را در خوابگاهش در دانشگاه هاروارد توسعه داده است. این یکی دیگر از تغییرات عظیم تاریخی است که ما شاهد آن هستیم که در مدتزمان کوتاهی تعداد انگشتشماری از افراد در حوزه فناوری به قدرتمندترین چهرههای سیاسی و جنگی تبدیل شدند. به گفته خود این افراد، هیچگاه چنین برنامهای را در ذهن خود نمیپروراندند. این داستان نهفقط در فیسبوک، بلکه در توییتر نیز صادق است. نام توییتر از اصطلاح انفجار کوتاه اطلاعات غیرضروری (short bursts of inconsequential information) گرفته شده است، اما میتواند نتایج انتخابات و جنگها را تغییر دهد.
این افراد که متأسفانه شایستگی و صلاحیت در بسیاری از موارد را ندارند در حال حاضر در مورد همهچیز تصمیمگیری میکنند؛ بهعنوانمثال، به کمپینهای انتشار اخبار و اطلاعات غلط گروهک منافقین اجازه رشد میدهند تا مقامات امریکایی از این این کاربران آلبانی نشین سواستفاده کرده و پروژه ایران هراسی خود را تعمیم دهند. این اولین باری نیست که شبکههای اجتماعی در راستای سیاستهای استعمارطلبانه و دروغ دولتهای غربی پیش میرود.
از بسیاری جهات، این موضوع را میتوان به گذراندن مراحل غم و اندوه والدین در مورد اتفاقات پیشآمده برای فرزندانشان تشبیه کرد. مرحله اول انکار است؛ بهعنوانمثال، زاکربرگ گفت که درست پس از برگزاری انتخابات امریکا ایده احمقانه استفاده از پلتفرم فیسبوک برای تغییر نحوه رأیدهی مردم استفاده شده است. باوجود این گفتهها، در همان زمان فیسبوک در حال بازاریابی برای کمپینهای سیاسی و سوءاستفاده از فضای خود برای نفوذ در مردم بود.
اما اگر چند سال به جلو برویم او اکنون معتقد به رقابت تسلیحاتی در برابر دشمنان است. شرکتهای فناوری برخلاف ادعای خود که برخی فعالیتهای خوب انجام دادهاند، اما هنوز نتایج قابلاطمینان و مثبتی به دست نیاوردهاند و هنوز در جدل با دولتها هستند که ما این کار را انجام دادهایم، شما از قلمرو ما خارج شوید. به نظر میرسد این درگیریها علاوه بر تغییر سیاستها، اینترنت را برای سایر مردم تغییر میدهد.
تأثیر این مسئله را بر فرهنگ غربی به اینگونه میتوان تصور کرد که اگر گمان شود که رسانه اجتماعی تأثیر تعیینکنندهای در شکلگیری نسل هزاره داشته است، باید در این رابطه جستجوی بیشتری داشت. شما باید به افراد متولد شده در دهه 1990 دقت کنید که اکنون بزرگ شدهاند و اینکه پلتفرمی مانند اینستاگرام به مرکز زندگی اجتماعی در مدارس تبدیل شده است. تحکیم در اینستاگرام مسئله کوچکی نیست، زیرا این مکان اصلی اجتماع بعد از مدرسه محسوب میشود.
اما نمونههای مهمتری هم از تأثیرگذاری رسانه اجتماعی روی این افراد وجود دارند. در شیکاگو، حدود 80 درصد درگیریهای مدارس به دلیل نظرات مطرحشده در فضای آنلاین است. باندها و گروههای سازمانی بهطور فعال از طریق پلتفرمهای رسانه اجتماعی نیرو استخدام میکنند. امرسون بروکینگ در کتاب شبه جنگ خود نمونهای از شاکون توماس (Shaquon Thomas)، خواننده جوان موسیقی رپ صحبت کرده که توانست به عضویت در یک گروه محلی به نام «Gangster Disciples» درآید؛ اما درنهایت هدف 3 مورد سوءقصد از سوی یک باند رقیب شد. در 2 مورد اول او توانست جان سالم به در ببرد؛ اما متأسفانه تعدادی از تماشاچیان در این مهلکه کشته شدند.
بهطورمعمول، هنگامیکه فردی بعد از اتفاقی زنده بماند، یک بازه زمانی طول میکشد تا خود را پیدا کند و بهسلامتی فکری، روحی و جانی کامل بازگردید؛ اما شاکون توماس بلافاصله در مورد این موضوع رَپ خواند و توانست باند خود را ایجاد کند. بار سوم پس از دستگیری، او به شهید آنلاین تبدیل شد. یک هفته بعد، شاهدان عینی یک تیراندازی دیگر را مخبره کردن. دلیل این تیراندازی تمسخر توماس و از یک اظهارنظر معمولی در اینترنت سرچشمه گرفته شده بود.
بخش اعظم یک دشمنی گروهی یا حتی یک مشاجره خشن سیاسی، اجرایی است؛ اگر دریکی از این رقابتهای نمایشی قرار گرفته باشید، باید بدانید که این ابزاری منطقی برای نمایش شما به مخاطبان در سطح گستردهتر خواهد بود؛ اما مشکل اصلی، مسیر ارائه اطلاعات است که این مشکل هنوز از سوی هیچ دولتی حل نشده است. احساسات بهسرعت میتوانند باعث بروز عداوتها شوند و درنتیجه از کنترل خارج شدن دشمنیها میشوند.
بدیهی است که عواطف از طریق رسانه اجتماعی منتشر میشوند و میتوانند روی دیگر افراد تأثیرگذار باشند. خشم و عصبانیت بارها و بارها بهعنوان عواطفی در نظر گرفته شدهاند که خیلی گسترده و سریع گسترش مییابند و باعث تحریک خشونت در دیگران میشوند.
تحقیقات کارشناسان به این نتیجه رسیده است که اهداف و گروهها هرچه که باشند – شرکتهای خصوصی، کمپین سیاسی، یک گروه موسیقی، یک فرد مشهور یا ... – یک سری قوانین جدید در مورد هدایت پیام شما و پیروزی در جنگ آنلاین وجود دارند. این مسائل به توضیح چرایی شهرت گروههای خاص و باخت گروههای دیگر کمک میکند.
یکی از بهترین کسبوکارها مربوط به ویندی (Wendy) است؛ فرد دیگری که در کتاب شبه جنگ با عنوان تهیهکننده کارداشیانها با او مصاحبه شده است. نویسندگان این کتاب با استخدامکنندگان گروه افراطی نیز مصاحبه کرده و با بررسی چندباره به قوانین بالا رسیدهاند. یکی از موارد موردبحث، احساسات و قدرتمندترین احساسات – حداقل در فضای آنلاین – خشم است.
این مسئله فقط مربوط به سیاست نیست؛ حتی بهعنوانمثال، در مطالعاتی درباره سیستم بسته چینی نیز مطرح است. قوانین کلیدی دیگری نیز وجود دارند. مواردی مانند روایت، یک اجتماع آنلاین در حال ساخت و طغیان همراه با آزمایش دیده میشوند. مسئله جالبتوجه در مورد این قوانین، مشخص کردن برنده در فضای آنلاین است.
در دنیایی که بسیار وابسته به پیروزی آنلاین است، تأثیرات بسیار واقعی هستند. درک اینکه تمام افراد اهداف جنگها هستند – چه جنگهای مربوط به بازاریابی و چه جنگ در دنیای واقعی – اهمیت زیادی دارد. ما کسانی هستیم که یک کلیک کردن ما در فضای مجازی فرد پیروز را مشخص میکند.
این مشکل بهاندازه ایالاتمتحده در اروپا، آسیا و استرالیا نیز فراگیر و گسترده است. این امر به درک دلیل انتشار این تاکتیکها کمک میکند. استفاده از باتها، صداهای مصنوعی در فضای آنلاین، نهفقط برای فریب مردم، بلکه برای هدایت روند کلی اینترنت، هدایت اخبار جدید و موارد اینچنینی میتوانند تنها نمونههای کوچکی از این موضوع باشند.
در کمپین برگزیت (Brexit)، یکسوم مکالمه آنلاین بهوسیله این صداهای دروغین ایجاد شد. البته، مکالمه آنلاین علاوه بر تأثیر روی رأیدهندگان فردی، باعث تغییر شکل پوشش خبری خبرنگاران نیز میشود. آنها تصمیم میگیرند که چه مسئلهای را پوشش دهند. بهعنوانمثال، در انتخابات مکزیک در اوایل سال جاری یکسوم مکالمات بهوسیله باتها ایجاد شده بودند.
ما شاهد تغییر ماهیت سیاستمداران و مدیران عامل بودیم؛ همانطور که تلویزیون درخواست جایزه برای افراد علاقهمند اختصاص داد، پدیدهای مشابه در رسانه اجتماعی اتفاق افتاد. انواع جدید سیاستمداران و مدیران عامل ظهور کردند. اینجا در مورد بهتر یا بدتر شدن موضوع صحبت نمیکنیم، اما مانند تلویزیون این فضا نیز تأثیرات مشابهی داشت.
نقش رسانه اجتماعی برای دونالد ترامپ در خصوص ریاست جمهوری و قبل از آن نیز بسیار قابل توجه است. یک محقق با بررسی تمام توییتهای قدیمی دونالد ترامپ به این نتیجه رسید که اولین توییت ترامپ مربوط به ورود او به رسانه اجتماعی و اعلام حضور در یک برنامه تلویزیونی به نام «The Apprentice» بود.
ترامپ اعلام کرد که قصد دارد لیست 10 کتاب برتر را در لاترمن بخواند و این راهی برای بازاریابی فصل آخر «کارآموز» - که در رتبهبندیها بسیار افت داشت – محسوب میشد. این یک مورد عجیب برای استفاده از رسانه اجتماعی در تبلیغ تلویزیون به شمار میآید و او نیز همانند بسیاری از افراد دیگر به رسانه اجتماعی اعتیاد پیدا کرد.
در سالهای بعد، روش و رویکرد ترامپ تغییر کرد. او برخی تاکتیکهای خود را به سمت انتخاب شدن برای ریاست جمهوری تغییر داد. بهعنوانمثال شروع به شکایت کردن در فضای آنلاین کرد. این موضوع کمی موازی با چیزی است که اِمِرسون در مورد گانگسترها گفت. این کار نمایشی بود و باعث جلبتوجه بسیاری افراد شد و در ادامه به سمت سیاست روی آورد.
یکی دیگر از موارد خندهدار، اعلام ایجاد یک وبسایت به نام «ShouldTrumpRun.com» برای طرفداران از سوی ترامپ بود. ترامپ نوشت: «ای مردم، نظر شما در این خصوص چیست؟» مسئله عنوان نشده از سوی ترامپ این بود که وبسایت از طرف مایکل کوهن (Michael Cohen)، وکیل شخصی وی ایجاد شده است. او این کار را برای ترویج کسبوکار، اعلانهای تلویزیونی، فروش تشکهای مخصوص خودش به نام «Trump Mattresses» و دیگر موارد انجام داده بود. سپس او در توییتر نوشت: «من مفتخرم که 45 مین رئیسجمهور ایالاتمتحده هستم.» اما میدانیم که کلمه مفتخر نباید نوشته شود.
از این موضوع که عبور کنیم به مسئله اعتیاد به شبکههای اجتماعی که بیانگر نوعی رفتار در رسانههای اجتماعی است روی میآوریم. برای سالهای طولانی طراحان، پلتفرمهای رسانه اجتماعی را اعتیادآور طراحی میکنند. به چیزی ساده بهعنوان دکمه توجه فکر کنید که اغلب یک نقطه قرمز است که باید آن را فشار دهید تا متوجه شوید چه کسانی با شما کار دارند. هر قسمت از این طراحی بهصورت عمدی بوده است.
قرمز، یک رنگ برانگیختگی فیزیولوژیکی خاص است. شما میخواهید اشیاء قرمز رنگ را لمس کنید. در اعلانها موارد اعلان مشخص نیستند. در فیسبوک این اعلان میتواند تاریخ تولد یا یک متن طولانی از طرف یک دوست صمیمی باشد.
بیش از یک دهه، هیچ تحقیقی در مورد تأثیر اجتماعی این پلتفرمها وجود نداشت، زیرا همه فکر میکردند یک گزینه مطلوب برای استفاده بشریت بهحساب میآیند. بااتصال بیشتر افراد، همهچیز بهتر شد. در حال حاضر، در مورد تأثیر اجتماعی این پلتفرمها فرضیات بیشتری وجود دارد اما هنوز هم راهی طولانی در پیش است.
به گفته کارشناسان برای آینده الگوی خوبی وجود دارد که بهروزهای اولیه حضور در «MySpace»، «Six Degrees»، «Friendster» و «AOL» - برمیگردد. بر اساس این الگو شرکتهایی با پلتفرمهای اینچنینی تمایل دارند از تصمیمات سیاسی مختلف در مورد شبکه خود دور بمانند، اما بارها و بارها مجبور شدهاند به دلیل عصبانیت مشتریان خود و ترس از مداخلههای سیاسی به این تصمیمات رویآورند.
این موضوع به ادعایی مربوط میشود که پیشتر مدعی بود یکسوم اینترنت مربوط به فیلمهای مستهجن است. این مورد در حالی مطرح شد که بعدها مشخص شد از یک داستان غلط نشأت میگرفت اما تأثیری واقعی داشت. این الگو تا به امروز ادامه داشته است و مسائل مشابه در مورد فیسبوک و توییتر نیز صدق میکند. به ما بهعنوان مشتری، کاربر و شهروند این امپراتوریهای دیجیتال اشاره میشود که خواهان پاک شدن این بستر از چنین موضوعاتی هستیم. علاوه بر آن، ترس از مداخله دولتها نیز وجود دارد که باعث شکلگیری این فضا میشود.
الگوی دومی که باعث افزایش نگرانی بسیاری از کارشناسان است فناوریهایی جدیدی مانند هوش مصنوعی است. شرکتهای فناوری در حل این مشکلات همیشه به فناوری جدید روی میآورند که بهتبع آن، مجموعه مشکلات جدید به وجود میآید.