جنگ رسانهای چین: پیروزی بدون جنگ
به گزارش کارگروه بینالملل سایبربان؛ پس از سال 2003، چین یک راهبرد سهجانبه را برای «پیروزی بدون جنگ» در پیش گرفته است که شامل «جنگ رسانهای، جنگ روانی و جنگ حقوقی» میشود. به این نوع جنگ، «سه جنگ» گفته میشود.
راهبردشناسان هندی بر این باورند که چین مفهوم «سه جنگ» را بهطور کامل توسعه داده است و آن را در بحران داکلام به کار گرفته است.
در مفهوم «سه جنگ»، از رسانههای انتظار میرود که در راستای منافع چین، بر افکار – داخلی و بینالمللی- تأثیر بگذارند. این کار روشی برای دیکته کردن روایت غالب است تا موضع چین تقویت شود.
رسانههای چین و بحران داکلام
شناخت جنگ رسانهای چین اهمیت خاصی دارد زیرا در بحران اخیر، نمود آشکاری یافت. رسانههای هندی بر اساس پوشش چین از بحران داکلام، پشت سرهم اقدام به نشر گزارشهای خبری کردند.
رسانههای چینی بین تهدید کردن هند، ترسیم چهره هند به عنوان یک متجاوز و ترسیم چهره چین صرفاً به عنوان کشوری که از حاکمیت سرزمینی خود دفاع میکند، سردرگم هستند.
برای مثال: در زمانی که دو طرف به بنبست رسیده بودند، دولت چین با اشاره غیرمستقیم به جنگ 1962 که با شکست هند همراه بود، به هند هشدار داد که بهتر است از «درسهای تاریخ» عبرت بگیرد. وزیر دفاع هند، آرون جایتلی (Arun Jaitley) در پاسخ چنین گفت:
«در سال 1962، شرایط فرق میکرد و هند سال 2017 متفاوت است.»
این پاسخ باعث عصبانیت رسانههای چینی شد و آنها با انتشار سرمقالهای در نشریه دولتی گلوبال تایمز، هند را تهدید کردند که «شکستهایی بدتر از شکست 1962 در انتظار آنهاست». نویسنده سرمقاله، اظهار امیدواری کرده بود که به هند «درس تلخی» داده شود.
شاید هدف از بهکارگیری این ادبیات تهاجمی، وادار ساختن کشورهای متخاصم به تسلیم در برابر چین و تبعیت از این کشور باشد.
آیا هند باید به حمله رسانههای چینی توجه کند؟
آیا هند، اهمیت زیادی برای رسانههای کشور همسایه قائل است؟ دکتر آلکا آچاریا (Alka Acharya)، مدیر سابق موسسه مطالعات چین و استاد مرکز مطالعات آسیای شرقی وابسته به دانشگاه جواهر لعل نهرو میگوید که هند باید به نشریات نزدیک به دولت چین، بیشتر توجه کند. او عقیده دارد که آنها باید گزینش و رها کردن اطلاعات را به شکل دقیقتر و ظریفتری انجام دهند – لازم است که نشریات، استادان و افراد اثرگذار نزدیک به دولت چین، مورد توجه بیشتری قرار گیرند.
دکتر آچاریا میگوید:
«نشریات تحت کنترل دولت و حزب را باید جدی بگیریم. برای نمونه، نشریهای مانند گلوبال تایمز باید زیر نظر گرفته شود تا امکان شناخت «بازهای» (جنگطلبان) چینی فراهم شود. در جدی گرفتن این مسئله نباید افراط کرد اما شناخت تحرکات و تلاشهای حزب کمونیست چین، مهم است.»
رسانههای چینی: اعتبار فراروی سانسور
تأثیر اعمال شده توسط رسانههای چینی، بهطور مستقیم با مفاهیم اعتبار آن در ارتباط است. این مسئله را حتماً باید به خاطر سپرد زیرا کشور در صدد است که نقش پررنگتری در رسانههای بینالمللی ایفا کند- هر چند که سانسور نیز به قوت خود باقی است.
جوزف وبر (Joseph Weber) و لینجون فن (Linjun Fan) در سال 2013 یک نظرسنجی انجام دادند که در فصلنامه حقوق بشر منتشر شد. در این نظرسنجی، چند یافته جالب درباره دیدگاه دانشجویان چینی روزنامهنگاری درباره رسانههای داخلی و خارجی مطرح شده است.
نظرسنجی یادشده، در قالب 39 پرسش و بهطور ناشناس در 8 دانشگاه چین انجام شد.
در دو پرسش جداگانه، از شرکتکنندگان سؤال شد که به نظر آنها اخبار رسانههای چین و رسانههای بیگانه، چه اندازه صحیح و دقیق هستند.
تنها 54 نفر از 111 پاسخدهندگان (48.7 درصد) گفتند که «بیشتر خبرهایی را که در رسانههای دولتی چین میخوانند یا میبینند، باور میکنند».
از سوی دیگر، 85 تن از شرکتکنندگان (76.6 درصد) «بیشتر خبرهایی را که در رسانههای غربی میخوانند یا میبینند، باور میکنند».
همچنین از شرکتکنندگان در نظرسنجی درخواست شد که یکی از گزینههای زیر را انتخاب کنند: «صحت اخبار رسانههای بیگانه از رسانههای دولتی چین بیشتر است، صحت اخبار رسانههای دولتی چین از رسانههای بیگانه بیشتر است یا صحت اخبار در هر دو یکسان است.»
ده نفر از 110 نفر (9.1 درصد) رسانههای دولتی چین را قابل اعتماد دانستند؛ 54 نفر (49 درصد) پاسخ دادند که رسانههای بیگانه را قابل اعتماد میدانند. 46 نفر (41.8 درصد) نیز اعتبار هر دو را یکسان اعلام کردند.
دیدگاههای این نمونه کوچک از مخاطبان، در سرتاسر دنیا در حال قوت گرفتن است – بحث و اظهار نظر درباره اعتبار رسانههای چین، امر بیسابقهای نیست. همگان قبول دارند که دولت و حزب کمونیست چین، کنترل زیادی بر رسانههای دولتی دارند و این کنترل اغلب دیکته کننده محتوا و لحن نشریات چینی است.