امریکا برای درک تهاجم اقتصادی باید نگاهی به آینه بیندازد
به گزارش کارگروه بین الملل سایبربان؛ در ماه ژوئن سال جاری، کاخ سفید گزارشی تحت عنوان نحوه تهدید تهاجم اقتصادی چین بر روی فناوریها و مالکیت اطلاعاتی ایالاتمتحده و سایر جهان منتشر کرد. این گزارش سرعت رشد اقتصاد چین و تبدیلشدن به دومین اقتصاد بزرگ جهان را مطرح کرد و به ادعای کاخ سفید، قسمت اعظم این رشد از طریق اقدامات تهاجمی و سیاستهای دولتی بهدستآمده است و به همین دلیل متهم به تهاجم اقتصادی است.
اگرچه هیچ توضیحی در مورد تهاجم اقتصادی در قانون بینالملل نیامده است، اما دولت ایالاتمتحده رفتار اقتصادی یک کشور دیگر را تجاوز نامیده است؛ رفتاری که بهندرت در تاریخ پس از جنگ جهانی دوم دیده شده است. گزارش کاخ سفید هیچ تعریف واضحی از «تهاجم اقتصادی» ارائه نکرده اما با توصیف چهار دسته تجاوز اقتصادی چین آغاز میشود: (1) محافظت از بازار داخلی چین از واردات و رقابت؛ (2) گسترش سهام بازارهای جهانی در چین؛ (3) حفاظت و کنترل منابع اصلی طبیعی در سطح جهانی؛ و (4) تسلط بر صنایع تولیدی سنتی. در این گزارش اقدامات بنیادی شامل سرقت فناوریها و مالکیت اطلاعاتی بهصورت حملات سایبری و فیزیکی؛ فرار از قوانین کنترل صادرات ایالاتمتحده با جعل، دزدی دریایی و مهندسی معکوس؛ برداشت سیستمایتک اطلاعات عمومی و دستاوردهای فنی و بهکارگیری دانشجویان چینی و دیدن محققان به چشم جاسوسان فناوری بیانشده است.
چنگ داوی (Cheng Dawei) پژوهشگر آکادمی ملی توسعه و استراتژی و استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه Renmin در چین، مقالهای در وبسایت China Plus با عنوان «احتیاط کاخ سفید در بیان تعریف تهاجم اقتصادی» منتشر کرد. در این مقاله تعریف تهاجم اقتصادی در گزارش کاخ سفید و دانش پایه قانون بینالملل ذکر شده است. ازنظر کارشناسان آمریکایی، نویسنده به دنبال توجیه رفتار چین برای همکاری بهجای تهاجم است؛ اما از سوی دیگر، به اعتقاد چینیها، ایالاتمتحده با آغاز یک جنگ تجاری به دنبال جلوگیری از توسعه اقتصادی چین است. این مقاله به شرح زیر است:
من در شهر جیلین و زمان کنترل ژاپنیها در دوران Manchukoku متولد شدم. به نظر من تهاجم عمدتاً اشغال نظامی مربوط به حاکمیت بود؛ اما در فضای اقتصادی، تهاجم ژاپنیها با یک سیستم اقتصادی استعماری شامل صنعت و کشاورزی آغاز شد و هدفش تأمین نیازهای رشد اقتصادی خانگی ژاپن بود. اقدامات اصلی تجاوز شامل سرقت آشکار، قاچاق و خرید کمهزینه بود. براثر فشار ژاپن، قسمت شمال شرق چین حاکمیت اقتصادی خود را از دست داد و به تأمینکننده منابع ژاپن تبدیل شد. مردم شمال شرق چین نیز رنج بسیاری کشیدند.
وقتی جنگ جهانی دوم در سال 1945 به پایان رسید، دادگاه نظامی بینالملل در موردتهاجم کشورهایی مانند ژاپن تحقیقاتی انجام داد. رابرت جکسون (Robert H. Jackson)، دادستان ایالاتمتحده، در این خصوص گفت:
آغاز جنگ تهاجم فقط یک جنایت بینالمللی نیست؛ بلکه یک جنایت بینالمللی شدید متفاوت از سایر جنایات جنگی و مجموعهای متراکم از کل است. بهطور سادهتر، تهاجم از بین بردن حاکمیت، گناه همه گناهان، فرسایش صلح و آسیب جدی است.
از منظر حقوق بینالملل، سازمان ملل متحد در موردتهاجم بحث کرده است. در دسامبر 1974 مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه 3314 را تصویب کرد که تعریفی از تهاجم داشت اما تهاجم اقتصادی را تعریف نکرده بود. درگذشته، برخی از کشورها درخواست تعریف تهاجم اقتصادی از سوی سازمان ملل را داشتند؛ برای مثال، در دهه 1960 کوبا بر این باور بود که محاصره اقتصادی آمریکا علیه خودش باید بهگونهای تعریف شود؛ اما هیچ تعریف مشخصی از تجاوز اقتصادی تاکنون در مقررات سازمان تجارت جهانی وجود ندارد.
کاخ سفید هم که برای نخستین بار در گزارش خود به تهاجم اقتصادی اشاره کرده بود، تعریف دقیقی از آن ارائه نکرده بود و فقط اشارهای به قوانین بینالمللی برای حمایت از این ایده داشت. من اینجا میخواهم در مورد ماهیت تجاوز بهاصطلاح اقتصادی با کاخ سفید بحث کنم. چهار دسته فعالیتهای مشخصشده در گزارش کاخ سفید نمیتوانند از مفهوم تهاجم علیه چین حمایت کنند.
اولاً، اگر حمایت چین از بازار داخلی خود تجاوز باشد، پس بیانیه رئیسجمهور آمریکا در مورد سیاست اول آمریکا و هزینه کردن تعرفههای محافظتی بالا از سوی ایالاتمتحده در بسیاری از کشورها ازجمله چین چه تعریفی دارد؟ آیا این موارد نیز تعاریفی از تهاجم نیستند؟ آیا شعار سیاسی اول آمریکا که منافع کشورهای دیگر را زیرمجموعه ایالاتمتحده میداند، خود نوعی تهاجم اقتصادی نیست؟
دوماً، ایالاتمتحده گسترش سهام بازار جهانی چین را نوعی تهاجم معرفی کرده است. اگر اینچنین باشد، تعریف پیشروی آمریکا در زنجیره ارزش جهانی و حفظ مزایای تجارت کالاها و خدمات چیست؟ آیا این خود نوعی تجاوز اقتصادی نیست؟ درواقع تعریف جهانی هیچچیزی بهجز پیگیری درست تجارت بینالمللی نیست. آیا با سرمایه آمریکایی در کار تقریباً در هر گوشهای از جهان، معنی تهاجم محقق نمیشود؟
سوم، اگر کنترل منابع طبیعی تجاوز را به وجود آورد، پس باید کلمه کنترل تعریف شود. تمایز واضحی بین معاملات تجاری منظم و کنترل وجود دارد. اگر خرید منابع از طریق فعالیتهای تجاری منظم تجاوز و تهاجم محسوب شود، پس چگونه میتوان به آغازش از طریق تغییر رژیم در ایالاتمتحده برای تولید نفت در خاورمیانه توجه کرد؟ بسیاری کارشناسان این مسئله را تهاجم اقتصادی معرفی کردهاند.
و چهارم، ایالاتمتحده چین را متهم به تجاوز اقتصادی میکند، زیرا کنترل بخش تولید سنتی را در اختیار دارد. در اینجا به تفاوت میان کنترل و تصرف توجه کنید؛ چین دارای بسیاری صنایع ساخت سنتی است. در مقایسه، ایالاتمتحده نهتنها دارای قدرت کنترل است، بلکه بر کنترل دقیق بخش فناوری پیشرفته نیز تأکید دارد. با همان منطق ایالاتمتحده، آیا این مسئله نوعی تهاجم نیست؟
آخرین و مهمترین مورد اینکه، فعالیتهای تجاری که این گزارش به آنها اشاره دارد، از اعمال تجاوز فاصله زیادی دارند. چنین فعالیتهایی و هنجارهای بینالمللی مرتبط بهوضوح در مقررات سازمان تجارت جهانی قانونی هستند و نباید این فعالیتها را تهاجم اقتصادی دانست. ایالاتمتحده بارها بهطور دلخواه قوانین سازمان تجارت جهانی را تغییر و تعمیم داده و اکنون بهصورت یکطرفه میتوان او را متهم به تجاوز اقتصادی کرد.
چگونه میتوان تهاجم اقتصادی را تعریف کرد؟
قوانین بینالملل و بهویژه قوانین سازمان تجارت جهانی بر پایه منطق و رویکردهای جامع استوار است. برای مثال، برای تعریف دامپینگ، موضوع، فعالیتهای موضوع و پیامدهای آن فعالیتها (سطح آسیب به دیگران) باید موردتوجه قرار گیرد. حال بیایید از همین معیارها برای تعریف تهاجم اقتصادی استفاده کنیم:
اولاً، موضوع فعالیت باید تعریف شود. در گزارش کاخ سفید، موضوعات چندگانهای مانند دولت، کسبوکار و حتی دانشپژوهان و دانشجویان چینی، بهشدت موردتوجه قرار دارند و بهعنوان مجرم شناختهشدهاند. در مقابل، موضوع تهاجم معمولاً موضوعی دولتی و ملی است.
دوماً، باید اعمال تهاجمی انجام شود. رایجترین موارد تهاجم مشاهدهشده در دادگاههای نظامی بینالمللی یا منشور سازمان ملل تجاوز به حاکمیت یک کشور است. ازنظر سیاسی، حقوق حاکمیتی مقدسترین مورد و نشاندهنده بالاترین منافع در کشور است. حاکمیت اقتصادی بهعنوان عنصری مهم باعث میشود که یک کشور از تمام تلاش و صلاحیت خود برای انجام فعالیتهای اقتصادی استفاده کند. معیار انتقادی برای تعیین تهاجم اقتصادی، بررسی خطرات بر روی حاکمیت اقتصادی کشوری دیگر است.
سوم، این کارها باید به لحاظ سیاسی انجام شوند. قوانین اقتصاد بینالملل ازجمله قوانین سازمان تجارت جهانی بهوضوح فعالیتهایی مانند تعرفهها، تحریمها، ارزانفروشی و مسدود کردن داراییها را تعریف میکنند. فعالیتهای اساسی در تجارت جهانی و ویژگیها، پیامدها و مقیاس تنظیمات آنها با قوانین موجود پوشش داده میشوند. تمام اختلافهای تجاری میان چین و ایالاتمتحده، مسلماً با پیروی از قوانین بینالملل موجود قابلحل هستند. بهعنوانمثال، سازمان ملل محاصره را تعریف کرده و از حملونقل کالاها با اجبار و تهاجم جلوگیری میکند.
من معتقدم که تهاجم فعالیتی باانگیزه سیاسی در طبیعت است و اگر وارد فضای اقتصادی شود، تنها مربوط به فعالیتهایی با اهداف سیاسی قابلتوجه مانند محاصره میشود.
چهارم، فعالیتها در طبیعت تهاجمی هستند و در درجات بالاتر منجر به آسیب میشوند.
قوانین سازمان تجارت جهانی هرگز از اصطلاح «تجاوز» برای تعریف پیامدهای سیاستهای تجاری استفاده نمیکند و بهطورکلی از واژه «آسیب» برای تعریف نتایج چنین اقداماتی استفاده میکند. بهطور مثال میتوان به موافقتنامه ضد ارزانفروشی اشاره کرد؛ دربند یک ماده 3 آمده است: تعیین آسیب برای اهداف ماده چهارم موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت 1994، باید بر اساس شواهد مثبت و شامل یک بررسی عینی از این دو مورد باشد: (الف) حجم واردات بسیار ارزان و اثرات ناشی از این ارزانفروشی بر قیمتهای بازار داخلی محصولات مشابه و (ب) تأثیرات این واردات به تولیدکنندگان داخلی محصولات.
همانطور که میبینیم، سازمان تجارت جهانی قوانینی در مورد چگونگی تعریف آسیب از سیاستهای تجاری ارائه میدهد. قوانین سازمان تجارت جهانی در سیستمهای چندجانبه جهان بهعنوان قوانین خوب شناختهشدهاند. پس چگونه میزان آسیب ناشی از تهاجم اقتصادی تعیین میشود؟ رابرت جکسون گفت که جنگ تهاجم، یکی از شدیدترین جنایات بینالمللی است. برای اعمال این نظر در تعیین تأثیر تجاوز اقتصادی، باید گفت که آسیبها در بالاترین سطح باعث نابودی تواناییهای اقتصادی و حتی کل نظام اقتصادی یک کشور میشود.
پنجم، برای تعیین تهاجمی بودن اقدامات یک کشور، اول باید دید که چنین اقداماتی علیه قوانین بینالمللی است یا خیر. این پیششرط احترام به قوانین بینالمللی است که برای همه اعضای جامعه بینالمللی در دفاع از حقوق و منافعشان در راستای قوانین بینالملل امری ضروری است.
برای مثال، آیا تهاجم، حقوق بینالملل را نقض میکند تا سهم بازار خود را از طریق تجارت گسترش دهد؟ اگر بله، دیگر کشورها نباید از همان روشها برای تلافی استفاده کنند. اگر ایالاتمتحده چین را متهم به تهاجم اقتصادی کند تا از بازار داخلی خود محافظت کرده و سهام بازارش را در سطح جهان گسترش دهد، بنابراین نباید خودش چنین اقداماتی را انجام دهد.
از تحلیل بالا میتوان نتیجه گرفت که تهاجم اقتصادی زمانی رخ میدهد که: اولاً، موضوع رفتار یک ملت باشد زیرا این اقدام یک کشور علیه کشوری دیگر است. دوماً، کشوری که هدفش بالاترین ضربه اقتصادی است، یک حمله تمامعیار به قابلیتهای اقتصادی کشور دیگر باهدف از بین بردن حاکمیت اقتصادی آن کشور وارد میکند؛ سوم، این اقدامات نشاندهنده انگیزههای سیاسی مشخص است؛ و درنهایت، باید به قوانین بینالملل اشاره کرد چراکه هیچ کشوری نباید اجازه استفاده از این اصطلاح را به شیوه خودسرانه و غیرمسئولانه داشته باشد.
براین اساس میخواهم تهاجم اقتصادی را اینگونه تعریف کنم: تهاجم اقتصادی عملکردی برخلاف قوانین بینالملل است که عمدتاً با روشهای سیاسی برای نقض حاکمیت اقتصادی یک ملت دیگر انجام و درنتیجه باعث آسیب جدی به اقتصاد آن کشور میشود.
در اینجا سؤال نهایی در پاسخ مطرح میشود:
آمارها نشان میدهند که چین از زمان پیوستن به سازمان تجارت جهانی، بهطور متوسط 30 درصد رشد اقتصادی جهان را به خود اختصاص داده است. در طول بحران مالی جهانی، چین تمام تلاشش را برای جلوگیری از کاهش ارزش پول، Renminbi، انجام داد و بهعنوان تثبیتکننده اصلی رشد اقتصادی جهانی خدمت کرد. پس عادلانه است اگر بگوییم چین بههیچوجه متجاوز نیست و در عوض به رشد اقتصادی جهانی کمک میکند.
اگر کاخ سفید چین را یک متجاوز اقتصادی میداند، پس چه توضیحی در مورد شعار سیاسی دونالد ترامپ بانام «اول آمریکا» خواهد داشت؟ چگونه شرکتهای فراملی آمریكایی خود را برای به دست آوردن بالاترین سود زنجیره ارزش جهانی قانع میکند درحالیکه افرادی با دست مزد اندک و کمارزش را در سراسر جهان استخدام کرده است؟ کنترل سیستم مالی جهانی و بازار نفت خام توسط آمریکا چه توضیحی دارد؟ وقت آن رسیده است که کاخ سفید تعریف دقیقی از تهاجم اقتصادی ارائه دهد.
یک سؤال نهایی در اینجا مطرح میشود: با شروع جنگ تجاری و باور ضرورت رشد دومین اقتصاد بزرگ جهان، آیا ایالاتمتحده هنوز هم متهم به تهاجم اقتصادی است؟ این چیزی بهجز تهاجم اقتصادی برای جلوگیری از رشد اقتصاد دیگر کشورها و حاکمیت اقتصادی آن کشورها نیست.