از امنیت سایبری، تا جنگ اطلاعات
به نظر میرسد که موضوع امنیت سایبری در جهان امروز، بر همه ابعاد زندگی بشر تأثیر گذاشته است. اهمیت تأمین امنیت سایبری در همه جنبههای حیات روزمره جوامع، از تضمین ایمنی یک خرید برخط گرفته، تا جلوگیری از دسترسی غیرمجاز هکرها به دستگاههای دیجیتال، افزایش چشمگیری یافته است. به باور کارشناسان امنیت سایبری، گرچه نصب قدرتمندترین ابزار حفاظتی در سامانهها، بهرهگیری از نیرومندترین آنتیویروسهای موجود و استفاده از گذرواژههای پیچیده، آسیبپذیریها را کاهش میدهند؛ اما هرگز نمیتوانند امنیت کامل یک دستگاه را تأمین کنند.
ازنظر فنی، ادعای مطرحشده، کاملا درست است. گذرواژهها، ابزار جلوگیری از نفوذ هستند. آنتیویروسها بدافزارها را شناسایی و خنثی میکنند و وصلههای امنیتی نیز وظیفه رفع آسیبپذیریهای موردنیاز هکرها را برای حمله سایبری، برعهده دارند.
بهجرئت میتوان سامانههای الکترونیک هوشمند را به قلعههای قرون وسطایی تشبیه کرد که صاحبانشان با استفاده از شوالیهها و تمهیدات امنیتی، سعی در ممانعت از ورود دشمنان به آنها دارند؛ اما در همان برهه تاریخی نیز مهاجمان پس از مدتی، به فکر نفوذ به این استحکامات از راههایی جز دروازه اصلی و استفاده از آسیبپذیریهای امنیتی میافتند.
قیاس سامانههای الکترونیکی با برج و باروهای قرون وسطایی از این نیز فراتر میرود. محیط پویا و سیال فضای سایبری، سبب همسانی بیش از پیش این بخش، به الگوی ساختاری محیط فیزیکی میشود. اگر از این دیدگاه، به مسئله نگاه کنیم، کیفیت و طبیعت فضای سایبری، گردش دادههای در بستر اینترنت را به تهدیدی خارجی و فرصتی برای دشمنان بدل کرده است.
این تمثیل ساده، بهآسانی میتواند نشاندهنده درک کشورهای امروزی از چالشهای تخاصم در بستر فضای مجازی و رویکرد مدیریتی مشترک آنها باشد. از همین روی، بسیاری از کشورهای توسعهیافته جهان چون: آمریکا، روسیه و چین، با ساخت تسلیحات پیچیده متعارف و نامتعارف، سرگرم گسترش نفوذ خود در فضای سایبری هستند.
با وجود این، طبق اذعان مقامات اجرایی ایالات متحد، این کشور، در حوزه رقابت جنگ اطلاعات، همچنان از دیگر قدرتهای متخاصم خود، عقبتر مانده و مدتی است که روسیه و چین، در این بخش پیش افتادهاند.
برای نمونه، چین توسعه توان اطلاعاتی خود را در دهه 90 میلادی آغاز کرد. ارتش آزادیبخش خلق چین، در این دوره، به اهمیت اطلاعات، بهعنوان یکی از عوامل تعیینکننده در جنگهای آینده پی برد. این کشور تا سال 2003، بهرهبرداری از مفهوم بالا، جنگهای روانشناختی، نبردهای رسانهای و تأثیر بر افکار عمومی را در فضای اطلاعاتی بهطور گسترده آغاز کرد. استفاده از این 3 نوع جنگ، قدرت مانور راهبردی چین را تا حدود فراوانی افزایش داده است.
همچنین روسیه، علاوه بر ادعای دخالت در انتخابات اخیر، اتهامات سایبری بیشمار دیگری را نیز در کارنامه دارد. براساس ادعای بازیگران غربی عرصه سیاست بینالملل، روسیه تاکنون عملیات اطلاعاتی بیشماری را با هدف تأثیرگذاری بر سیاست، اقتصاد و نهادهای اجتماعی آمریکا و اروپا، اجرا نموده است و این اعمال نفوذ، با بررسی حوادث اوکراین، کاملا قابلدرک و ملموس بهنظر میرسد.
اندیشکده امریکن اینترپرایز، در ادامه مقاله یادشده نیز با مطرح کردن نام ایران در میان قدرتهای سایبری و اطلاعاتی ستیزهجو با ایالات متحده نوشت: «آیت الله خامنهای، رهبر ایران، با شناخت و درک درست از اهمیت فضای مجازی و اطلاعاتی برای امنیت ملی، خواهان افزایش توانمندیهای ایران در حوزه جنگ نرم شده و مسئولیت حملات سایبری و کمپینهای دادهمحور را به یک اداره مرکزی متولی این امر سپرده است. به عقیده کارشناسان جنگ نرم غربی، محورهای اصلی مبارزه سایبری ایران، ترویج اسلام شیعی و روایات مربوط به رویدادهای متناسب را با دیدگاههای حاکمیت ایران شامل میشوند.»
محققان این اندیشکده بر این باوراند که همه فعالیتهای ایران در اینترنت، در مرکزی با عنوان شورای عالی فضای مجازی، تحت نظارت مستقیم رهبری، متمرکز شدهاند. این امر، هماهنگی ارکان گوناگون قدرت ملی را تسهیل میکند و سبب افزایش تأثیر اقدامات و واکنشهای حاکمیت در این بستر میشود. فیلیپ لوهوس (Phillip Lohaus)، پژوهشگر حوزه امنیت بینالملل اندیشکده یادشده استاکسنت را نقطه آغاز جلب توجه ایران به فضای سایبری و نبرد در این بستر میداند.
لوهوس در ادامه مقاله خود، با اشاره به فضای کنونی جهان گفت: «ایران ادعا دارد که جنگ نرم فعلی، واکنش منطقی تهران به اقدامات خصمانه غرب است. روسیه و چین نیز با استدلالی مشابه، مبارزات اطلاعاتی خود را واکنشی به رفتارهای غرب اعلام کردند. این درحالی است که کشورهای یادشده، در مواردی، با توسعه توان اطلاعاتی خود در ابعاد گوناگون، گوی سبقت را از ایالات متحد نیز ربودهاند.»
نیروهای سایبری و مقامات ارشد آمریکا، همواره پدافند سایبری را امری همانند دفاع فیزیکی دانستهاند که وظیفه ممانعت از نفوذ مهاجمان سایبری را برعهده دارد و همین امر، باعث عقب ماندن این کشور، از قافله جنگ نرم شده است. بهعبارت دیگر، ایالات متحد همچنان بر دفاع از دیوارهای قلعه خود تمرکز دارد و دشمنان در پی مسموم کردن هوای درون دژ و دیگر روشهای نفوذ هستند.
بهنظر میرسد که رهبران آمریکا دریافتهاند که به گنجاندن راهبرد جنگ اطلاعاتی در برنامه امنیت سایبری کشور نیازمند هستند؛ اما براساس ادعای همین بازیگران سرآمد سیاسی، مفاهیمی مانند: دموکراسی، شفافیت و تعادل میان ارکان حکومت، مانع حصول نتیجه مثبت چشمگیر در این عرصه شدهاند. بهعبارت دیگر، دولت ایالات متحد با ادعای پایبندی به اصول یادشده نمیتواند مانند چین، مبادرت به سانسور گسترده رسانهها و ایجاد ممنوعیت دسترسی به آنها، اینترنت و دیگر ابزار ارتباطی متداول کند.
با وجود این، بسیاری از کارشناسان غربی، این رویکرد را پایان کار برای آمریکا نمیدانند و معتقداند که قدرت نرم ایالات متحد، همواره مایه رشک رژیمهای اقتدارگرای سراسر جهان بوده است. آمریکا میتواند از وجهه دیپلماتیک خود در فضای بینالملل، بهعنوان جایگزین توان اطلاعاتی بهره ببرد.
در مقطع تاریخی فعلی، باید تنها مزیت واشنگتن در انواع جنگ نرم را توان اتکا به دیپلماسی عمومی قدرتمند و حضور پررنگ در فضای جهانی دانست. دولت آمریکا موظف است که بستر را برای رشد بیش از پیش توانمندیهای دیپلماتیک این کشور، فراهم کند.