یادداشتی بر فیلم سینمایی چشمی در آسمان (EYE IN THE SKY)
درباره کارگردان
گوین هود کارگردان 52 ساله اهل افریقای جنوبی است. دلیل اصلی شهرت وی، فیلم سینمایی ساتسی (محصول 2005) است. این فیلم برنده جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان شد. چشمی در آسمان (EYE IN THE SKY) هفتمین تلاش او در مقام کارگردان است. فیلمنامه این اثر توسط گای هیبرت نوشته شده و گوین هود علاوه بر کارگردانی نقشی کوتاه نیز در فیلم ایفا کرده است.
داستان فیلم (احتمال آشکار شدن بخشی از داستان فیلم وجود دارد)
فیلم سینمایی «چشمی در آسمان» روایتگر عملیات کشتار سه نفر از اعضای رده بالای گروه افراطی الشباب کنیا توسط کارگروهی متشکل از نیروهای امنیتی، سیاسی و حقوقی سه دولت انگلیس، امریکا و کنیاست. این سه تروریستِ تبعه انگلستان و امریکا، مدتهاست تحت تعقیب سرهنگ کاترین پاول (با نقشآفرینی هلن میرن) قرار دارند و اتاق نظامی عملیات تحت فرمان او اداره میشود.
بنا به شرایط منطقهای قرار است این عملیات بدون دخالت پیادهنظام و توسط پهپادهای بدون سرنشین و با کمک اطلاعاتی ابزارهای جاسوسی فوق پیشرفته انجام پذیرد. خلبانان این پهپادها در پایگاهی امریکایی، آماده اجرای دستورات پاول هستند و تیمی سیاسی-حقوقی از لندن به طور آنلاین بر عملیات نظارت دارد.
پس از ورود تروریستها به خانهای که از قبل توسط تیمهای شناسایی مورد بررسی قرار گرفته، پهپادها آماده شلیک هستند که اتفاق پیشبینی نشدهای معادلات را بهم میریزد. عالیه، دختر خردسال ساکن در همسایگی خانه مذکور -که از طریق فروش نان امرار معاش میکند- وارد شعاع انفجاری موشکهای پهپاد شده است. کارگروه عملیات سعی میکند از طریق عوامل محلی، عالیه را از شعاع انفجار خارج کند، اما موفق به این کار نمیشوند. از طرفی زمان هم به سرعت در حال گذر است و احتمال دارد تروریستهایی که برای انجام عملیات انتحاری آماده شدهاند هر لحظه خانه را ترک کرده و متفرق شوند.
انتخاب بین نجات جان یک دختر بچه، یا چند ده نفری که در صورت فرار تروریستها و در عملیات انتحاری کشته خواهند شد به چالش بزرگی بین خلبان، سرهنگ پاول و کارگروه ناظر تبدیل میشود. در نهایت پاول که با تغییر محل اصابت گلوله شانس زنده ماندن عالیه را افزایش داده، مجوز شلیک موشک را اخذ کرده و موشکها شلیک میشوند؛ هرچند تروریستها کشته میشوند اما عالیه نیز که به شدت زخمی شده، پس از انتقال به بیمارستان و بر اثر شدت جراحات جان میدهد.
درباره یک تصمیم تکان دهنده
فیلم سینمایی «چشمی در آسمان» را شاید بتوان خوش ساختترین فیلم گوینهود برشمرد. تعلیقهای بجا و دوری از قضاوت یکطرفه، جزء نکات مثبتی است که باعث شده تماشاگر تا دقیقه صدم فیلم همراه ماجرا بماند. اگر چه تصمیمگیریهای این فیلم بیشتر مختص اشخاص سیاسی، نظامی و امنیتی است اما نویسنده فیلمنامه با ظرافتی خاص و با بهرهگیری از مسئله تراموا، باعث کوتاه شدن فاصله بین کاراکترهای فیلم و بیننده شده، حس همزاد پنداری را در مخاطب برانگیخته است.
مسئله تراموا یک آزمایش مشهور فکری است که در زمینه فلسفه اخلاق بکار میرود. این مسئله دارای 3 پرسش مشهور است که سوال اول آن دستمایه فلسفی این فیلم قرار گرفته است. پرسش اول تراموا بیان میکند که ((فرض کنید راننده قطارِ شهری سکته کرده و قطار بدون راننده با سرعت در حرکت است. قطار به زودی ۵ نفر را که روی ریل گیر افتادهاند، خواهد کشت. فرض را بر این میگذاریم که شما در محل حضور دارید و نزدیک شدن قطار را میبینید و توانایی اعلان هشدار نیز ندارید؛ جلوی شما دستگیره تعویض مسیر ریل قرار دارد، اگر آن را به سمت چپ هدایت کنید، قطار از خط خارج شده و وارد مسیر انحرافی میشود، مسیری که یک نفر روی آن قرار گرفته است. فرض کنید هر شش نفر قربانی احتمالی، افرادی بالغ و معمولی و ناشناس هستند. جنسیت، سن و شخصیت قربانیان و پیامد مرگ آنها در حادثه، در این آزمایش فکری اهمیتی ندارد. سوال این است که شما دسته را به چپ منحرف میکنید یا به تماشای مرگ پنج نفر مینشینید؟ یعنی مرگ یک نفر را انتخاب می کنید یا مرگ 5نفر؟))
انتخاب بین مرگ احتمالی 80 نفر در حمله انتحاری تروریستها، یا کشته شدن عالیه در حمله پهپادها به منظور نابودی همین تروریستها، روایت داستانی مسئله تراموا در فیلم سینمایی «چشمی در آسمان» است.
رفتوآمدهای پیاپی و مباحثی که در فیلم مطرح میشود، باعث همراهی مخاطب با چالش پیش روی شده است؛ دعواهایی از جنس حقوق، انسانیت و سیاست؛ البته ناگفته نماند که این همراهیِ مخاطب، فقط در طول تماشای فیلم ممکن است؛ وگرنه باور این مقدار تعهد در عملیاتهای نظامی با وجود اخباری که هر هفته از کشتار بیگناهان توسط هواپیماهای بدون سرنشین مخابره میشود بسیار مشکل است. با این حال کارگردان سعی کرده با نمایش تمایز میان گروهای افراطی و مسلمانان، و همچنین آن پایان غم انگیز در فیلم، خود را بیشتر طرفدار آسیب دیدگان معرفی کند تا آسیب رسانان.
نکته جالبتوجه دیگر این فیلم، نمایش تاثیر ادوات سایبری در میادین جنگهای مدرن امروزی و نقش آن در اتاق فکر عملیات است؛ اگر چه هنوز شاید باور وجود سوسک و پرنده جاسوس برای مخاطب سخت باشد.
هوشمندی نویسنده فیلم در نمایش تاثیرپذیری مناسبات سیاسی از شبکههای اجتماعی، آنجایی خودنمایی میکند که اختلاف در انجام یا عدم انجام حمله با حضور عالیه -در شعاع انفجاری- بالا گرفته است. هنگامیکه وزیر خارجه انگلیس، نگرانی خود از پوشش خبری این حمله را به ژنرال بنسون گوشزد میکند، با این پاسخ از بنسون مواجه میشود که:
"ما باید تصمیم نظامی درسترو اتخاذ کنیم، ما نمیتونیم تو بحثی شرکت کنیم که درباره پستهای احتمالی آینده در یوتیوبِ"
وزیر خارجه در پاسخ او می گوید:
" انقلابها با پستهای یوتیوب شعله ور می شن".
درمجموع، با تمام این توضیحات و باتوجه به محدودیتهایی که برای کارگردان وجود داشته است، گوین هود تلاش کرده با قراردادن بیننده در فضایی که درست و غلط آمیختگی عجیبی باهم یافتهاند، او را در دوراهیهای فلسفیِ میادین جنگ، در معرض انتخاب قرار دهد. میادینی که «اخلاق» گمگشته مشترک اغلب آنهاست.