یادداشتی بر فیلم سینمایی فراماشین (EX MACHINA)
الکساندر مداوار گارلند کارگردان 45 ساله انگلیسی در فراماشین (2015-Ex Machina) نخستین تجربه کارگردانی خود را پشت سر گذاشت. اهالی سینما پیشتر او را بهعنوان فیلمنامهنویس برخی از آثار دنی بویل میشناختند. در کارنامه گارلند، نگارش فیلمنامه آثاری چون: ۲۸ روز بعد( 28Days Later)، آفتاب(Sunshine)، هرگز رهایم مکن(Never Let Me Go) و دِرِد(Dredd) به چشم میخورد. او در فراماشین علاوه بر کارگردانی، فیلمنامه اثر را نیز به نگارش درآورده است. این فیلم سال 2016 برنده جایزه بهترین جلوههای ویژه تصویری از آکادمی اسکار شد. فیلمنامه فراماشین نیز جزء نامزدهای نهایی بخش فیلمنامه غیر اقتباسی اسکار 2016 قرار گرفت.
داستان فیلم (احتمال آشکار شدن داستان فیلم وجود دارد)
داستان فیلم سینمایی فراماشین با اعلام نتیجه یک مسابقه برنامهنویسی در شرکت بلوبوک آغاز میشود. کِیلِب، کارمند جوان این شرکت بالاترین نمره را کسب کرده و بهعنوان جایزه به اقامتگاه نیتن، مدیر شرکت دعوت میشود. روز سفر فرا میرسد و کیلب با هلیکوپتر اختصاصی عازم محل زندگی و مجتمع تحقیقاتی نیتن میشود؛ سرزمینی بکر و سرسبز، کیلومترها دورتر از انسانها. نیتن جوان دارای اخلاقیات خاصی است، ازیکطرف در مصرف مشروبات الکلی زیادهروی میکند و از طرف دیگر ورزشکار است، او نابغهای است در عین دیوانگی.
در ادامه ماجرا، نیتن از کیلب میخواهد در آزمون تورینگی (روشی برای سنجش میزان هوشمندی ماشین است) که طراحی کرده شرکت کند. آزمون بهصورت شش مرحله مصاحبه بین کیلب و آوا –آخرین نسخه از رباتهای انساننما - پیشبینی شده است. کیلب در اتاقی که محل اقامت آوا است حاضرشده و با او به صحبت مینشیند. بین او و آوا با محفظهای شیشهای فاصله افتاده است. کیلب باید در این آزمون به این پرسش اساسی پاسخ دهد که «آیا آوا دارای ضمیر خودآگاه است یا بهواسطه الگوریتمهای شبیهسازی رفتار میکند؟».
آوا که بر اساس تمایلات و ویژگیهای رفتاری کیلب برنامهریزی شده، اعتماد او را به خود جلب میکند. این ربات انساننما میداند بهزودی قرار است با پایان مراحل آزمایش و به منظور ارتقا به نسخه بالاتر نابود شود. آوا کیلب را متقاعد میکند تا به کمک او از اقامتگاه اجباری خارج شود.
درنهایت نیتن بعد از درگیری با آوا و کیوکو (ربات خدمتگزار نیتن) توسط ساخته تفکر خویش کشته میشود. کیلب در مجتمع تحقیقاتی زندانی میشود، آوا موفق به فرار شده و وارد دنیای انسانها میشود.
فلسفیِ خوش ساخت
فراماشین یکی از خوش ساخت ترین آثار سینمایی تولیدشده پیرامون هوش مصنوعی است؛ اثری چندلایه و بر پایه مفاهیم فلسفی غرب. الکس گارلند در نگارش فیلمنامه از ساختار کلاسیک مثلثی بهره برده است. نیتن بیتمن (با نقش آفرینی اسکار آیزاک)، کیلب اسمیث (با نقش آفرینی دومهنل گیلسون) و آوا (با نقش آفرینی آلیسیا ویکاندر) سه رأس این مثلث را تشکیل میدهند. فیلم از بکارگیری دیالوگهای فنی، مگر به حد نیاز اجتناب کرده و از جلوههای ویژه کمخرج اما باورپذیر بهرهمند است. داستان فیلم ساده و درعینحال از پیچیدگیهای سینمای انگلستان برخوردار است. تعلیقهای متعدد و بجا باعث شده بیننده نیز همراه کیلب به پاسخ پرسشهای مطرحشده از طرف نیتن، در برخورد با آوا بیندیشد.
ایده اصلی در طراحی شخصیت آوا و آزمایش تورینگ مرتبط با او، برداشتی آزاد از مبحث برهان معرفت فرنک جکسن (فیلسوف معاصر، او با استناد به کیفیات ذهنی -مانند رنگ- آزمونی فکری را ترتیب داد تا فیزیکالیسم را ابطال کند. فیزیکالیسم یک نظریه فلسفی است و بر این باور است که هر چیزی که وجود دارد بیشتر از خواص فیزیکی آن نیست؛ یعنی هیچ "چیز" بهجز "چیز"های فیزیکی وجود ندارد) و آزمایش معروف مری در اتاق سیاه و سفید است. (شرح آزمایش: فرض میکنیم مری در اتاقی سیاه و سفید زندگی میکند و از دیدن رنگها محروم است؛ او از طریق تلویزیونی سیاه و سفید و با کتابها و مجلاتی سیاه و سفید، همه آنچه را که درباره عالم فیزیکی و ویژگیهای فیزیکی اشیاء، دانستنی است میداند. او همه فرایندهای فیزیکی و فیزیولوژیکی قرمز دیدن را میداند اما وقتی از اتاق سیاه و سفید آزاد میشود و رنگ قرمز را برای اولین بار میبیند، میگوید: اوه... پس قرمز دیدن اینگونه است! این نشان میدهد که مری با اینکه همه دانستنیهای فیزیکی قرمز دیدن را میدانست، کیفیت قرمز دیدن را درک نکرده است. پس قرمز دیدن یک واقعیت فیزیکی نیست. این استدلال به برهان معرفت معروف است) .
فیلم پر از این اشارات فلسفی است، نام شرکت و موتور جستوجوی نیتن نیز بلوبوک است؛ همنام اثر معروف لودویگ ویتگنشتاین (۱۸۸۹ -۱۹۵۱) فیلسوف اتریشی؛ علاوه بر این، فیلم در لحظاتی نیز وارد مبحث جبر و اختیار میشود، یا به نقاشیهای انتزاعی جکسون پولاک (۱۹۱۲ – ۱۹۵۶) اشاره میکند.
از تأملبرانگیزترین بخشهای فیلم مصادیق خارجی آن است. مثلاً معادل بیرونی موتور جستوجوی بلوبوک را میتوان گوگل دانست و نکته قابل توجه آنجاست که:
نیتن به کیلب (در آزمایشگاه محل ساخت آوا) میگوید:
«من برای تکمیل اطلاعات بلوبوک، تمام گوشیهای جهان رو هک کردم تا ازشون بهعنوان منابع دریافت اطلاعات صوتی و تصویری استفاده کنم. البته تمام سازندهها از این موضوع مطلعاند، اما نتونستن کاری کنن چون خودشون هم گیر بودن. همه فکر میکنن موتورهای جستجو نقشهای هستن از چیزایی که مردم بهشون فکر میکنن، اما درواقع اونا نقشهای هستن از اینکه مردم چطور فکر میکنن»
در قسمت دیگری از فیلم، وقتی کیلب از نابودی آوا به بهای ارتقا نگران میشود، نیتن درباره ظرفیت پیشرفت هوش مصنوعی و قدرت گرفتن آن در مقابل انسان اینگونه به او توضیح میدهد:
«دلت واسه خودت بسوزه رفیق! یه روزی موجودات هوشمند مصنوعی جوری به ما نگاه میکنن که ما الآن به فسیل اسکلتها در دشتهای آفریقا نگاه میکنیم...»
مصادیق اینچنینی نشانگر بدبینی کارگردان به قدرت گرفتن هوش مصنوعی است؛ این بدبینی در فیلمنامههای قبلی او نیز به چشم میخورد. با این حال شجاعت او در نمایش هوش مصنوعی در شمایل ربات انساننما قابلتوجه است؛ نباید فراموش کرد که استفاده از رنگهای سرد و دکوپاژ بی روح، به القای فقر احساسات انسانی در لوکیشنها کمک شایانی کرده است.
درمجموع فیلم سینمایی فراماشین ضمن برخورداری از کارگردانی قوی و بازیهای چشمگیر، توانسته در انتقال پیام خود موفق عمل کرده و میان منتقدان نیز اثر قابل تاملی به شمار رود. قطعاً این فیلم کمهزینه در میان دیگر آثار مرتبط باهوش مصنوعی مانند او (2013)، برتری (2014)، چپی (2015) یا محصول پرهزینهای چون نابودگر 5، از تأثیرگذاری بسیار بیشتری برخوردار بوده و از قالب یک اثر سرگرمکننده صرف خارج شده است. بیننده با دیدن پایان باز فراماشین تحت تأثیر قرارگرفته و به فکر فرو میرود و این دقیقاً چیزی است که سازندگان فیلم خواستهاند؛ تأثیر غیرمستقیم بر ناخودآگاه تماشاگر.