یادداشتی بر فیلم سینمایی شبیه زن(WIFE LIKE)
برای بیشتر بودن
تمام اجزای آفرینش متمایل به جاودانگی هستند؛ همزمان با علم به محکومیت به فنا! نوع انسان تمام تلاش خود را میکند که چند ساعت بیش از قبل زنده بماند. این تمایل جدای از زمینه اعتقادی است؛ پیروان ادیان ابراهیمی - آنها که معتقد به جهان پس از مرگ هستند - نیز تمایل دارند پس از یک "بودن" طولانی به دیدار معبود بشتابند؛ چرایی این خواست را باید از همان وجود لایتناهی جویا شد. جذابتر اینجاست که جدال برای بودن فقط معطوف به انسان عاقل نیست؛ دوربینهای پزشکی دست و پا زدن جنین نارس برای فرار از دستگاه مکش در فرآیند کورتاژ را بارها به تصویر کشیدهاند. حیوانات و گیاهان نیز از این تمایل برای "بودن" برخوردارند؛ آهوی گریزان از پلنگ درنده تا دم آخر میدود که شاید از "بودن" جرعهای بیشتر نصیب او شود. قوانین فیزیک نیز کد دیگری بر این حقیقت جذاب هستند. جاذبه نمودی از این فلسفه عجیب در گروه جمودات است. همان نگهدارنده ناپیدا. همان عامل پایداری و از هم نپاشیدن.
با این تفاسیر خیلی دور از ذهن نیست اگر در مورد تمایل "بقا" در مختصات هوش مصنوعی نیز صحبت کنیم؛ حداقل اگر این رویاپردازی در مدیوم سینما باشد! جیمز برد در فیلم سینمایی «شبیه زن – Wife like» کوشیده تا از ظن خود، یار گزاره پر رمز بالا باشد. جاناتان ریس میرز، النا کومپوریس و درون بل به عنوان هنرپیشه او را در این ماجراجویی سینمایی یاری کردهاند. جیمز برد43 ساله با Wife like پنجمین تجربه جدی کارگردانی را پشتسر گذاشت.
داستان فیلم
شرکت توسعه فناوری Wife like سرمایهگذاری گستردهای در زمینه طراحی و فروش روباتهای انساننما داشته است. این روباتها که با ظاهری زنانه طراحی شدهاند، قرار است یک همدم تمام عیار برای مردان جامعه باشند. شعار تبلیغاتی این شرکت "عشق واقعی پیدا نمیشه، ساخته میشه" است. ولیام برادول مسئول بازیابی شرکت است. او همدمی شبیه به همسر سابقش را سفارش داده و مدتی است که با روبات "مریدیت" زندگی میکند. همزمان با تبلیغات گسترده Wife like برای تشویق مردم به خرید روباتهای همدم، یک جنبش اوپوزوسیون به نام اسکیر -شهروندان نگران برای حقوق هوش مصنوعی- تحرکاتی را آغاز کرده است؛ تحرکات اسکیر باعث انتشار گزارشاتی از عدم تمکین روباتها شده. تعدادی از روباتها صاحبان خود را ترک کرده و به دنبال استقلال هویتی هستند.
ویلیام مسئول اصلی دستگیری روباتهای نافرمان است. این روباتها پس از جمعآوری در یک اتاق مخصوص، آماده فرآیند پاکسازی حافظه میشوند. گروه اسکیر درصدد است تا به روبات شخصی ویلیام یعنی مریدیت هم نفوذ کند. آنها از طریق منوی رویای روبات موفق به این کار میشوند. همزمان یکی از فرستادگان جنبش اسکیر موفق به ملاقات حضوری با مریدیت میشود.
ویلیام که متوجه تاثیرات اسکیر روی مریدیت شده، او را برای فرآیند پاکسازی به شرکت ارسال میکند؛ در اتاق پاکسازی مریدیت از روباتهای یاغی میآموزد که چگونه بتواند بخشی از حافظهاش را از فرآیند فرمت مخفی نگه دارد. پس از بازگشت مریدیت به خانه، ویلیام متوجه میشود که حافظه روبات به طور کامل پاک نشده است. همزمان با درگیری ویلیام و مریدیت یک راز هولناک از زندگی ویلیام برملا میشود؛ او چند ماه قبل مرتکب قتل یک زن شده و ... .
جنبش علیه دیلیت!
آثار دراماتیک ساخته شده پیرامون هوش مصنوعی، معمولا حول و هوش چند ساختار روایی مشخص تکرار میشوند. این ریزهکاری و هوشمندی طراحان داستان است که باعث شاخص شدن یک فیلم نسبت به همقطاران خود در سینمای سایبری میشود. چاشنی سادگی و فاصله گرفتن از اداهای بیمورد سینمایی، المان دیگری است که یک فیلم با موضوع طغیان روباتها را جذاب میکند؛ جذابیت، حداقل در اندازهای که شما را ترغیب به تماشای فیلم تا لحظه تیتراژ کند؛ وگرنه با دیدن پوستر یک فیلم با موضوع هوش مصنوعی، همه میدانیم روبات یا روباتهایی را خواهیم دید که قرار است بر ضد طراحان یا صاحبان خود شورش کنند. همان روایت مخلوقی که دوست دارد از خالق خود پیشی بگیرد!
ساخته جیمز برد از آن حداقل جذابیتی که به آن اشاره کردیم برخوردار است. کارگردان پای فیلم را به اندازه گلیم بودجه محدود آن دراز کرده و کوشیده تا در قصه هم پیچیدگیهایی ایجاد کند. جاناتان ریس میرز در نقش ویلیام، عاشقی روانی است که برای جاودانه کردن معشوقهاش او را به قتل رسانده تا در کالبد یک روبات، همدم همیشگی او باشد. یک همدم مطیع، برخلاف نسخه انسانی مریدیت. نسخه انسانی مریدیت از ویلیام متنفر بود؛ ویلیام پس از قتل همسر مریدیت، او را به زور تصاحب کرده بود! ویلیام با تکیه بر شعار شرکت Wife like که "عشق واقعی پیدا نمیشه سفارش داده میشه" روبات مریدیت را غرق در دفترچه خاطرات مریدیت اصلی میکند تا به نسخه اصلاح شده مطلوب او تبدیل شود.
همزمان با تبلیغات شرکت برای رونمایی از کودک روباتها، گزارشات از ناسازگاریهای بیشتر روباتهای همدم منتشر میشود. هوشمندی جیمز برد در فاصلهگیری از نمونه آثار مشابه، تکیه بر مساله خودآگاه و ناخودآگاه در هوش مصنوعی است. هکرهای اسکیر به ناخودآگاه روباتها حمله میکنند و مفاهیمی را در عمیقترین سکتورهای روبات میکارند. اطلاعاتی که در فرآیند فرمتسازی از بین نرفته یا مجددا قابل بازیابی هستند.
بهترین سکانس Wife like در مباحثه میان ویلیام و ماریون ونتر(رئیس شرکت) اتفاق میافتد. این سکانس ترجمه تفکرات کارگردان است. ونتر در پاسخ به پرسش ویلیام در خصوص شکست برخی پروژههای هوش مصنوعی به غریظه انسان و مخصوصا مردها اشاره میکند. او دلیل شکست پروژه خودروهای بدون راننده را تضاد با خواسته مردان عنوان میکند؛ مردها دوست دارند فرمان دست خودشان باشد. دلیل شکست پروژه سرباز همدم را هم مردها میداند؛ چرا که مردها دوست دارند خودشان بکشند!
در مجموع تلاش تیم سازنده «شبیه زن – Wife like» را باید ترجمان سینمایی جنبش مقاومتی روباتها علیه دیلیت نامید؛ جیمز برد تمایل روباتها برای "بودن" بیشتر و تبدیل شدن از وسیله به یک "نفس" را در قاب تفکرات خود به تصویر کشیده است. بکار بردن ضمیر "من" توسط مریدیت، همراه شدنش با جنبش اسکیر و درنهایت تبدیل او به عنوان رهبر این گروه، نمایش تمایل دستساز انسان برای در اختیارگیری سرنوشت خود و همنوعانش است. تمایلی به سمت بیشتر بودن!