یادداشتی بر فیلم سینمایی شبح درون پوسته (GHOST IN THE SHELL)
درباره کارگردان
روبرت میلز سندرز، کارگردان 46 ساله انگلیسی است. مردی که شهرت خود را نه مدیون هنر کارگردانی خویش، که وامدار حواشی سینماست؛ مسائلی که پیرامون روابط او و کریستین استوارت، سال 2012 و در حاشیه ساخت نخستین فیلمش-سفید برفی و شکارچی- رقم خورد، جنجال ساز شد. تخصص اصلی سندرز، ساخت تیزرهای تبلیغاتی است. با این حال وی سال 2016 از سوی کمپانی دریمورکس و شرکایش به عنوان کارگردان فیلم سینمایی «شبح درون پوسته» انتخاب شد. این فیلم سال 2017 اکران و با وجود برخورداری از بودجه ای 110 میلیون دلاری تنها 180 میلیون دلار فروش داشت.
داستان فیلم (احتمال آشکار شدن بخشی از داستان فیلم وجود دارد)
داستان فیلم شبح درون پوسته، روایت یک سایبورگ فوق مدرن ژاپنی به نام مجور (با نقشآفرینی اسکارلت جوهانسون) است. او ترکیبی است از مغز دختری به نام موتوکو و یک اندام مصنوعی. در واقع مغز سالم موتوکو توسط دکتر اولت (با نقشآفرینی ژولیت بینوش) بر روی یک پلتفرم شبه انسانی، یا به عبارت بهتر یک پوسته سوار شده است. این پوسته دارای خاصیت نامرئیسازی است و مجور که حالا عضو یک تیم ضدخرابکاری حکومتی به رهبری آماراکی (با نقشآفرینی تاکشی کیتانو) شدهاست، هرگاه که اراده کند از این خاصیت بهره میبرد.
مجور را در عملیاتهای مختلف یک انسان ارتقا یافته با نام باتو (با نقشآفرینی پیلو اسبک) یاری میکند. در جریان یکی از عملیاتهای ضدخرابکاری، مجور با سایبورگ بزهکاری روبهرو میشود که در واقع نسخه آزمایشی ساخته شده پیش از خود اوست. در جریان این آشنایی مجور نسبت به ماهیت وجودی و گذشته خود دچار شک و تردید میشود و... .
روح ژاپنی در کالبد امریکایی
«شبح درون پوسته» از عجیبترین بازسازیهای لایواکشن تاریخ سینماست. این فیلم اقتباس از انیمهای ژاپنی به همین نام است که سال 1995 به کارگردانی مامورو اوشی ساخته شد. جالبتر اینکه نسخه انیمه «شبح درون پوسته» نیز اقتباس از یک مجموعه مانگای محبوب ژاپنی با طراحی ماسامونه شیروست. مانگاهای ژاپنی چیزی شبیه به داستانهای مصور یا صنعت کمیک استریپ هستند که از میانه قرن بیستم در این کشور مرسوم شدند.
به جرئت میتوان اذعان داشت که نسخه سینمایی هالیوودی «شبح درون پوسته» کیلومترها دورتر از منبع اقتباس رفتار میکند. شاید بتوان مصداق مناسب این مسئله را همین آمیختگی فرهنگ ژاپن با امریکا بعد از جنگجهانی دوم دانست. فرهنگی که گاها خارج از اصالت گذشته خود بروز مینماید. نسخه لایو اکشن «شبح درون پوسته» در واقع تعبیر امریکایی یک تفکر ژاپنی است.
به عبارت بهتر اقتباس هالیوودی، نسخهای تقلبی از انیمه «شبح درون پوسته» است؛ شاید ندانید اما انیمه «شبح درون پوسته» یکی از اولین آثار سینمایی است که حدود 23 سال قبل در مورد آینده تکنولوژی و هوشمصنوعی پیشبینیهایی داشته است. این فیلم از جهت اهمیت در تاریخ سینما هم ردیف «۲۰۰۱: یک ادیسه فضایی» استنلی کوبریک قرار میگیرد.
ماهیت انیمه «شبح درون پوسته» در مورد دوگانگی شخصیت یک سایبورگ پیشرفته است که با سوالات بیپاسخ فلسفی در درون خویش مواجه میشود. او در مرز تعریف انسانیت و روباتیت گیر کرده و نمیداند جایگاه این دو کجاست؟ در ذهن او تعریف میشود یا در جسمش. به تعبیر نگارنده، موتوکوی نسخه انیمه «شبح درون پوسته» در چالش تعریف جایگاه روح قرار گرفته است.
تغییر اساسی که نسخه سینمایی در این مورد ایجاد کرده، جایگزینی چالش بیوگرافی موتوکو به جای چالش ذکر شده در پاراگراف بالاست. در واقع موتوکو یا مجورِ نسخه سینمایی «شبح درون پوسته» دنبال یافتن نشانی از گذشته خود میگردد. این تغییر استراتژیک در مهمترین لایه فیلمنامه، به شدت فیلم را دچار دگردیسی کرده است.
تیم سازنده اما هر چه قدر از نظر فیلمنامه ضعیف نشان داده، در جلوههای ویژه موفق عمل کرده است. بازسازی شهرهای عمودی آخرالزمانی و نمایش گستردگی بی حد و حصر تکنولوژی در فیلم چشم نواز است. در «شبح درون پوسته» با یک اسکارلت جوهانسون معمولی طرف هستم اما ژولیت بینوش (بازیگر نقش اول فیلم کپی برابر اصل، ساخته مرحوم کیارستمی) با وجود ایفای نقشی کوتاه، موفق ظاهر شده است. پیلو اسبک نیز به خوبی از پس نقش باتو برآمده، هر چند که گریم چهره او بیشتر شبیه به پال فینکس در تیکن است تا باتو در «شبح درون پوسته».
نکتهای که در هر دو نسخه انیمه و لایواکشن «شبح درون پوسته» به آن تاکید میشود، موضوع وسعت بیانتهای شبکه است. این وسعت در دنیای «شبح درون پوسته» تا جایی پیشرفت داشته که گسترهاش حتی نورونهای مغز انسانها را نیز در خود جای داده است. وسعتی که به همان میزان گستردگی، خاستگاه جرم خیزی خواهد شد.
شاید اگر نسخه سینمایی «شبح درون پوسته» ده سال قبل تولید شده بود، اینطور بیرحمانه به نقد گذاشته نمیشد. امروز ما لایواکشن «شبح درون پوسته» را با فیلمهایی مقایسه میکنیم که با الهام از نسخه انیمه ساخته شده و کیلومترها جلوتر از نسخه سینمایی فیلم پیش رفتهاند. ادعای گزافی نیست اگر اکثر آثاری را که پیرامون ماهیت هوشمصنوعی و سایبورگها ساخته شدهاند وام دار انیمه «شبح درون پوسته» و مانگای معروفش بدانیم.
اما با احترام به «شبح درون پوسته» و تمام آثاری که از آن الهام گرفتهاند باید گفت امروز و پس از گذشت بیست و سه سال از ساخت آن انیمه معروف، این زاویه نگاه به هوشمصنوعی به تکرار نزدیک شده و میتوان پیشاپیش شکست آثاری را که گرفتار این مسیر کلیشهوار میشوند پیشبینی کرد. امروز تکنولوژی در جایگاهی فراتر از سال 1995 قرار گرفته و باید منتظر نگاه پختهتری به این مقوله بود. اگر «شبح درون پوسته» خروجی نگاه مامورو اوشی به آینده بود، حالا باید به سراغ فراآینده رفت.