یادداشتی بر فیلم سینمایی دایره (2017 THE CIRCLE)
درباره کارگردان
جیمز آدام پانسولت، فیلمنامهنویس و کارگردان 39 ساله آمریکایی است. وی دانشآموخته مدرسه فیلمسازی ucla در کالیفرنیا است که فعالیت خود را با ساخت فیلمهای کوتاه آغاز کرد. پانسولت را میتوان یک متوسطساز، در میان فیلمسازان آمریکایی بهشمار آورد. فیلمهای سوم و چهارم او، یعنی «2013 - The Spectacular Now» و «2015 - The End of the Tour» در هنگام اکران، با واکنشهای مثبتی همراه بودند.
اما پنجمین و تازهترین فیلم پانسولت، یعنی «دایره» (The ircle 2017) برای وی حاشیهساز شد. این فیلم، بارها در مرحله تولید متوقف و روند اجرایی آن، طولانی گردید. «دایره» چندین بار مجبور به جایگزینی تهیهکنندگان جدید شد و درنهایت یک کمپانی اماراتی با نام «Image Nation» در کنار شرکتهای «Likely Story» و «Playtone»، کار را به پایان رساند. با این تفاسیر، «The circle» را - که بعضی «مغناطیس» ترجمه کردهاند - باید محصول مشترک امارات و آمریکا دانست.
داستان فیلم (احتمال آشکار شدن بخشی از داستان فیلم وجود دارد)
«دایره» ماجرای ورود خانم «مِی»، با نقشآفرینی اِما واتسون، دخترک جوان و جویاینام شهرستانی به شرکت بزرگ فنآوریاطلاعات «دایره» است. مِی که در گذشته، گستره ارتباطیاش محدود بود، با ورود به این غول فنآوری، فضای متفاوتی را تجربه میکند. تشویق مسئولان شرکت، در کنار خدماتی که به پدر بیمارِ مِی داده میشوند، او را شیفته دایره میکند.
مدتی بعد، مِی با پذیرش پیشنهاد شگفتانگیز یکی از مدیران شرکت، به نام ایمنبایلی، با نقشآفرینی تام هنکس، تجربه متفاوتی را پشتسر میگذارد. او میپذیرد که بهعنوان پرچمدار شفافیت، با نصب چند دوربین آنلاین، تمام لحظات زندگی خود را با مردم دنیا به اشتراک بگذارد. این تصمیم مِی، با استقبال مردم و البته واکنش منفی دوستانش «اِما»، با نقشآفرینی کارن گیلان و «تایلرفیت»، با نقشآفرینی جان بویگا، مواجه میشود. موافقان این حرکت، رفتار مِی را نشانه صداقتش دانسته اما مخالفان، آن را سرآغازِ رسمیِ نقض حریم خصوصی میدانند و...
کدام یک؛ شفافیت اطلاعات، یا حفظ حریم خصوصی؟
سخن فیلم سینمایی «دایره»، پیام آشنایی است. شفافیت اطلاعات ارجح است، یا حفظ حریم خصوصی؟ سؤالی که بارها در آثار سینمایی گوناگون، آن را دیده و شنیدهایم. اگر تفاوت در نوع نگاه سینماگران مختلفی را که به این مسئله پرداختهاند، کنار بگذاریم، با یک موضوع کلیشهای روبهرو خواهیم شد. اساسا همان عمق نگاه است که در کنار قدرت داستانپردازی، مخاطب را برای پیگیری یک موضوع تکراری متقاعد میکند. متأسفانه «دایره» از این 2 عنصر تعیینکننده، بهره چندانی نبرده است. کارگردان تلاشهایی کرده است؛ اما خروجی، قابل دفاع نیست. یکی از دلایل این ناتوانی، تغییرات چندباره در منصب تهیهکنندگی فیلم است. گویا مشکلات مالی، باعث توقف مکرر کار و فرسایش روند تولید فیلم شده و اجبارا پای تهیهکنندگان عرب را به آن، باز کرده است. اما این معضل، نمیتواند بهتنهایی توجیه قابل قبولی برای نادیده گرفتن حفرههای فیلم باشد. آن هم از کارگردانی که پنجمین بلند سینمایی خود را میسازد. متاسفانه در بعضی پلانهای «دایره»، کمبود تصویر به ذوق مخاطب میزند و پرشهای متعدد تدوینی (اصطلاحا جامپ)، اثری را که از تام هنکس و اِما واتسون بهره برده است، در حد یک کار تلویزیونی تنزل میدهد.
روایتی از سیب، g، دایره و سوپراستار خاموش!
فیلم کدهای آشنایی برای مخاطب دارد؛ اما در هیچکدام عمیق نمیشود. با نخستین حضور مِی در شرکت دایره، زاویه و حرکت دوربین، به گونهای هماهنگ میشود که بیننده را به یاد ویدئوی تبلیغاتی شرکت گوگل میاندازد. همان کلیپ معروفی که دوربین در میان راهروها حرکت میکند و دوچرخهسواری را در محوطه بیرون شرکت بهتصویر میکشد.
همزمان دایره، شباهت بالایی به شرکت اپل دارد. بناهای خمیده و شهرک تمام و کمال دایره، از لحاظ ظاهری، یادآور مرکز جدید و دردست ساخت اپلیها، در سیلیکونولی است. لوگوی دایره نیز بیشباهت به لوگوی اپل نیست. فقط به جای یک سیب گاززده، با یک دایره گاززده، طرف هستیم. علاوه بر همه اینها، آرم شرکت دایره، شباهت بسیاری به یک آهنربای نعلیشکل دارد و احتمالا به همین دلیل است که در برخی از ترجمهها، The circle به مغناطیس تعبیر شده است.
تفاوت جالبتوجه «دایره» با آثار سینمایی مشابه خود، در سمت و سوی اتهامزنی است. غالبا در سینمای سایبری، متهم ردیف اولِ تعدی به حریم خصوصی شهروندان، دولتها هستند. حال آن که اینجا، انگشت اتهام، مستقیما به سمت سران شرکت نشانه میرود.
اصلیترین نقطهضعف «دایره»، عدم شخصیتپردازی است. مِی در طول 110 دقیقه از فیلم، 3 بار تغییر موضع میدهد. او در ابتدا علاقه خاصی به حضور در شبکههای اجتماعی نشان نمیدهد. در میانه فیلم، به نماد شفافیت و تکنولوژیگرایی بدل میشود و در آخر، علیه طراحان آن میشورد. داستانِ کمرمق فیلم، احتمال باور این تواتر رفتاری قهرمانش را برای مخاطب کم کرده است. اینرا اضافه کنید به یک تام هنکس کاریکاتوری! سوپراستاری که با وجود نقش پررنگ در تیزر تبلیغاتی و تریلر فیلم، صرفا حضوری بازرگانی دارد. تنها کارکرد این بازیگر آمریکایی محجوب، یک سخنران شعارگراست که اتفاقا مدیریت بزرگترین غول فناوری دوران را نیز یدک میکشد.
کارکردِ فیکِ (!) تایلرفیت
یکی از جدیترین چالشهای پیشِ روی فیلم، کاراکتر تایلرفیت است. وی مبتکر طرح «ازطریق تو» (Through you) در دایره و از نوابغ این شرکت بهشمار میرود؛ اما سیاستهای پشتپرده آن را تاب نیاورده و اکنون به منتقدش تبدیل شده است. در یکی از ضعیفترین سکانسهای فیلم، تایلرفیتِ منتقد را میبینیم که همراه مِی، بهطور مخفیانه، وارد اتاق سرور «دایره» میشود. اتاق سرور در این فیلم، یعنی جایی که تمام تبادلات اطلاعاتی و مکاتبات سناتورها، در آن ذخیره میشوند. با چنین درجهای از اهمیت، آن هم در امنیتیترین نقطه بزرگترین شرکت فنآوری دنیا، هیچ دوربینی، برای رصد این مکان فوقسری تعبیه نشده است. این درحالی است که همزمان، دوربینهای مینیاتوری تولیدِ «دایره»، جهان را بهصورت آنلاین پوشش میدهند. پذیرفتنش مشکل است؛ ولی باور کنید پس از این سکانس، نقش این عنصر تعیینکننده، یعنی تایلرفیت، به تماشاچیِ سخنرانیهای مِی تنزل مییابد.
یک پایان غیرمنتظره و اِیکاش ...
فیلم اشارات کوتاهی به انتخابات الکترونیک و نقش اینترنت اشیا دارد. مِی ایدهای را مطرح میکند که طبق آن، شهروندان مجبور به عضویت در «دایره» شده و در پی آن، به اجبار رأی خواهند داد. این سامانه، افرادی را که به هر دلیل، در دایره «دایره» جای نگیرند، رسوا خواهدکرد! ای کاش فیلم سینمایی «دایره» حول همین محور ساخته شده بود، که اگر این اتفاق میافتاد قطعا اثر فاخری پدید میآمد. دریغا که ورودش به این وادی، فقط در حد لفاظی و شعارهای جذاب و رنگارنگ بود.
اما و درنهایت، سکانس پایانی فیلم را میتوان بهترین تلاش کارگردان، در تمام داستان بهشمار آورد. شورش کارکنان شرکت «دایره»، ضد مدیرانی که گرچه داعیهدارِ گسترش جریان آزاد اطلاعات هستند، اما خودشان منبع رازهای مگویاند. این ثروتمندان، شفافیت و جریان آزاد اطلاعات را فقط علیه مردم، به نفع خودشان و برای کسب ثروت میپسندند. بنابراین پایانبندی «دایره» را شاید بتوان آغازگر گام تازه سیاستگذاران حوزه سایبر، بر معادلاتِ سومین دهه از هزاره سوم زندگی بشر دانست. دهه جنبشهایی از جنس «ازطریق تو» (through you) با چاشنی ترامپهای توئیتگرا!