چین؛ مشکل جدید ناتو
به گزارش کارگروه بینالملل سایبربان؛ متحدان ناتو، در ماه آوریل امسال، هفدهمین سالگرد اتحادیه را در واشنگتن جشن گرفتند. در میان چالشهای متعدد پیش روی ناتو، ازجمله روسیه بازخیزگر، بیثباتی در غرب آسیا، افزایش پوپولیسم در غرب و تهدیدات سایبری روزافزون، چین به عنوان مشکل نسبتاً جدید ناتو مطرح شده است. اریک براتبرگ (Erik Brattberg)، مدیر برنامه اروپا و یکی از اعضای صندوق کارنگی برای صلح بینالملل در واشنگتن، در این خصوص، مقالهای نوشته که به شرح زیر است:
«مشکل اصلی ناتو، جرئت روزافزون و جهانی پکن و تلاشهای ترامپ، برای مقابله با این کشور، به مثابه یک رقیب نزدیک و مشکل بعدی، راهبرد جدید امنیت ملی ایالات متحده است. در این محیط متغیر راهبردی، تقویت تبادلات ترنس-آتلانتیک و به اشتراکگذاری تجزیه و تحلیل درباره چین، امری ضروری محسوب میشود.
بیشتر مسائل مرتبط با چین، در اتحادیه اروپا، بسیار مورد توجه قرار گرفتهاند. با این حال، ناتو به عنوان یک رابط سیاسی و نظامی مرکزی در سراسر اقیانوس اطلس، باید دیدگاه امنیتی و غیرنظامی بیشتری داشته باشد. مشکل این جا است که اتحادیه باید از بحثهای سیاسی در مورد مسائل مربوط به ایران تا سوریه و برگزیت دور باشد. این مسئله، در رابطه با توسعه یک چشمانداز راهبردی مشترک، خصوصاً در زمینه چین خوب نیست.
دلایل متعددی برای ارتباط روبهرشد چین با امنیت ترنس-آتلانتیک وجود دارد.
چین در حال تقویت سریع فعالیتهای اقتصادی خود در اروپا است. اهداف برخی از این سرمایهگذاریها، داراییهای راهبردی در اروپا هستند. برای مثال، اخیراً کسب فناوریهای پیشرفته و حساس اروپایی، باعث ایجاد سؤالات جدی در مورد انتقال فناوریهایی با کاربرد دوگانه به چین و نیاز به تصمیمگیریهای هماهنگ بیشتر درباره آزمایش سرمایهگذاری و کنترل صادرات در جامعه آن طرف اقیانوس اطلس شده است.
پکن نیز با خرید و ایجاد زیرساختهایی در قاره اروپا، درحال گسترش ردپای فیزیکی خود است. به عنوان مثال، شرکتهای دولتی، یا تحت کنترل دولت چین، درحال حاضر، 10 درصد حجم بندرهای اروپا را کنترل میکنند و نگرانیهای طولانی مدت درباره امنیت دریایی و کنترل آبراههای کلیدی را افزایش دادهاند.
هرگز این احتمال را فراموش نکنید که زیرساختهای کنترل شده چینی میتوانند مجموعه عملیات نظامی آمریکا در اروپا را مانند مورد مشاهده شده اخیر در اسرائیل، محدود، یا تلاشها را برای تقویت تحرک نظامی، پیچیده کنند. علاوه بر این، پروژههای زیرساختی ایجادشده ازسوی چین، شاید در بعضی موارد، باعث رسیدن اقتصادهای آسیبپذیر، به سطوح بدهی بالقوه غیرقابل تحمیل شوند و به این ترتیب، بیثباتی بیشتری در مکانهایی مانند بالکان غربی، افزایش مییابد.
نفوذ روزافزون اقتصاد این کشور میتواند منجر به نفوذ سیاسی در کشورهای اروپایی شود. با تشدید رقابت میان پکن و واشنگتن، چین تلاش میکند تا ایالات متحده را از شرکای اروپایی خود جدا کند. تلاشهای این کشور برای ایجاد روابط با کشورهای مرکزی و شرقی اروپا، با استفاده از چارچوب 1+16 (گروهی متشکل از 16 کشور منطقهای) بهوسیله بسیاری از مردم در بروکسل و واشنگتن به عنوان نوعی تحریک داخل اروپا دیده شد. پیشتر مجارستان درنظر داشت از تصمیمات مشترک اتحادیه اروپا در مورد مسائلی مانند اختلاف نظر در دریای چین، جلوگیری کند. اما چالشها، بهویژه برای 5 عضو غیر اتحادیه اروپا درباره ابتکار عمل در بالکان غربی شدید بود؛ جایی که نفوذ چین، حتی از اتحادیه اروپا مهمتر است.
تمایل دولت ایتالیا، برای تقویت روابط با چین، دغدغه دیگری است. این امر، تقسیمات داخلی را در اروپا تشدید میکند. اگر چه کمیسیون اروپا، درحال حاضر، یک راهبرد مشترک این اتحادیه را نسبت به چین ترویج میکند؛ اما انتظار میرود که این تنشها، در اجلاس ماه آینده میان چین و اتحادیه بالا، در بروکسل نیز وجود داشته باشند. برای همین منظور، یک سیاست منسجم در اتحادیه اروپا در برابر پکن وجود دارد. اتحادیه اروپا، بارها و بارها از واکنش راهبردی در برابر توانایی پکن برای تقسیم و حاکمیت در اروپا شکست خورده است.
بحث در مورد هوآوی و نسل پنجم در اروپا، نشان دهنده این خطرات است. نگرانی اصلی این است که پشتوانه زیرساختهای تولیدات چینی باعث شود کشورهای اروپایی در برابر جاسوسی چین، حملات سایبری روی زیرساختهای شبکه و تهدیدات امنیت ملی، آسیبپذیر باشند. اما تا به امروز، هیچ رویکرد مشترک اروپایی، نسبت به هوآوی وجود ندارد که با هر سرمایهای تصمیمگیریهای خود را انجام دهد.
این امر نکاتی مهم برای ناتو در بر داشت. مسائل حساسی مانند: اشتراک اطلاعات و قابلیت همکاری سربازان زمینی که شاید تحت تأثیر قرار گیرند. فعالیتهای جاسوسی چین، هم اکنون در کشورهای اروپایی چون:
لهستان، جمهوری چک، آلمان و بلژیک افزایش یافته است.
اگر چه تصمیمگیری در مورد همکاری با شرکتهای فناوری چینی، به عهده اتحادیه نیست؛ اما ناتو باید بیشتر به تهدیدات سایبری بپردازد. علاوه بر این، تلاشها برای اطمینان از عدم تبدیل شدن نسل پنجم پکن به یک مسئله قطبی ترنس-آتلانتیک ضروری است و باعث تشدید تلاشهای آمریکا برای دور کردن متحدان از اتکا به فناوری چینی میگردد. تلاشهای چین، برای مهار استفاده از هوش مصنوعی، در نفوذ سیاسی همانند:
فناوری نظارتی و حوزه نظامی مثل پلتفرمهای مستقل، موجب افزایش نگرانیهای خارج از آسیا و اقیانوسیه، به دلیل پیشبینی صادرات این فناوریها به سایر کشورها شدهاند.
درنهایت با وجود اهمیت عدم گزافهگویی درباره روابط میان پکن و مسکو، ناتو نباید از رشد مناسبات میان این 2 کشور غافل شود. روسیه و چین، اینک تمرینات دریایی مشترکی در دریای مدیترانه، سیاه و بالتیک انجام دادهاند. پکن نیز فعالیتهای خود را در قطب شمال، فزونی بخشیده است. در برخی مناطق -که ناتو با روسیه مقابله میکند- پکن قصد دارد پروژههای زیربنایی انجام دهد.
این برای ناتو، چه معنایی دارد؟ وظیفه اصلی ناتو، بازدارندگی روسیه، در سمت شرقی و تلاشهای استوار در بال جنوبی است. یکپارچگی ناتو، مطمئناً با بحثهای روزافزون ترنس آتلانتیک در مورد چین، دچار مشکل خواهد شد.
با این حال، با 2 برابر شدن رقابت راهبردی طولانی مدت واشنگتن در برابر پکن، سیاستهای راهبردی آن، ناگزیر تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. تغییر موضع واشنگتن در برابر آسیا، نیازمند هزینههای دفاعی و امنیتی بیشتر اروپا خواهد بود.
درحالی که ایالات متحده، به دنبال رقابت جدیتر با چین است، داشتن اتحادیههای قدرتمند با کشورهای عضو ناتو، حتی برای واشنگتن نیز مهم خواهد بود. چالش راهبردی ناشی از افزایش اقدامات چین، باید بهطور نظری، باعث اتحاد اروپا و آمریكای شمالی، برای دفاع از ارزشها و منافع مشترک در جهان چندضلعی شود.
به منظور تحقق این امر، اروپا باید در تفکراتش نسبت به چین، راهبردیتر عمل و ناتو در مورد نقش چین در آتلانتیک شمالی (با هماهنگی اتحادیه اروپا) صحبت کند. اگر اتحادیه نام برده، مباحث جدی درخصوص مفاهیم سیاسی و راهبردی قدرت روزافزون چین نداشته باشد، هیچ دلیلی برای اظهارنظر کارشناسان در این باره، وجود نخواهد داشت. درحال حاضر، این یک شروع خوب، برای سال هفتاد و یکم ناتو خواهد بود.