نگاهی به فیلم سینمایی نمونه اولیه(Prototype)
جک پیتر موندی، فیلمبردار، تهیهکننده و کارگردان 43 انگلیسی است. او که متولد محله هیلینگدون لندن است؛ تحصیلات آکادمیک سینمایی را در دانشگاه "کانتربری کرایست چرچ" به پایان رساند. موندی با تاسیس شرکت "همه چیز"، چالش فیلمسازی با محوریت آثار کوتاه را آغاز کرد. فیلم کوتاه "موازی" از آثار شناخته شده اوست. موندی بتازگی فعالیت خود را بر ساخت آثار بلند متمرکز کرده است. فیلم سینمایی «نمونه اولیه-Prototype» تازهترین محصول این سینماگر بریتانیایی است. مارشال هاکس، استفانی لج، زوئی پردی، بن رید و جیمی رابرتسون ایفاگر نقشهای اصلی این فیلم هستند. پیتر موندی که علاقهاش به ساخت آثار سینمای وحشت را درگذشته نشان داده بود، این بار پای به حوزه سایبر و حیطه روباتهای انساننما گذاشته است؛ روایت معروف ترس از هوش مصنوعی و تسلط روباتها بر انسان!
در واقع، تسلط هوش مصنوعی بر انسان و در اختیارگیری فرمانروایی زمین توسط کامپیوترها، کابوسی است که چند دهه افکار اندیشمندان و متخصصین امور رایانه را به خود مشغول کرده. اینکه ساخته دسته آدمی روزی از او پیشی بگیرد و برای خالق خود تصمیمساز شود، یک تراژدی آزاردهنده است. ایلان ماسک یکی از مخالفین سرسخت هوش مصنوعی معتقد است: «بسیاری از هوشمندان به ارزیابیهای من در مورد هوش مصنوعی بیاعتنا هستند، چون گمان نمیکنند که رایانه بتواند در هوشمندی به پای آنها برسد. اما این یعنی غرور بیجا و به هیچ وجه درست نیست. ما به سوی وضعیتی میرویم که در آن هوش مصنوعی خیلی باهوشتر از انسان خواهد شد و به نظر من در عرض کمتر از پنج سال آن وضعیت فراخواهد رسید. نه آن که در عرض پنج سال همه چیز زیر و رو شود، ولی اوضاع ناپایدار یا عجیب و غریبی پیش خواهد آمد».
داستان فیلم
مهندس راجر مارشال، موسس و طراح نوع جدیدی از روباتهای هوشمند شرکت عصر جدید است. روباتهایی که مراحل ابتدایی دوره آزمایش را طی میکنند. نسل پایلوت با نام "صفر"، نسل اول با عنوان "یک" و نسل دوم با عنوان "دو" نامگذاری شدهاند. مدتی است که روبات "یک" در کنار خانواده مارشال، دوره تحقیقاتی خود را سپری میکند. "یک" رابطه خوبی با دختر کوچک راجر - اندی - دارد؛ اما پسر خانواده - مایکل - از حضور "یک" خوشحال نیست. اتمام مراحل اولیه ساخت نسخه پیشرفتهتر روباتهای شرکت عصر جدید، پای "دو" را هم به کانون نه چندان گرم خانواده مارشال باز میکند. راجر با همسرش شلی رابطه خوبی ندارد و هدف اصلی او از انتقال روباتها به خانه، تحت نظر داشتن اوست.
گراهام، شریک و همکار اصلی راجر در شرکت است. او معتقد است اخلاقیات را نمیتوان در روباتها کدگذاری کرد. به عبارت بهتر، درست و غلطهای اخلاقی به دلیل فقدان عنصر "وجدان" در هوش مصنوعی قابل جایگذاری نیستند. با حضور روبات "دو" در خانه، همه متوجه تغییرات اساسی این نسخه نسبت به همزاد قدیمیتر شدهاند. در روبات "دو" نوعی تند خویی دیکتاتور مآبانه به چشم میخورد. "دو" از لحاظ فیزیکی هم از "یک" بسیار پیشرفتهتر است. "دو" توانایی مبارزه فیزیکی با استفاده از فنون دفاع شخصی را داراست. قتل بیرحمانه یک پستچی و یک نوجوان عابر در حالی توسط "دو" انجام میشود که راجر روز به روز بر اختیارات این روبات میافزاید و ... .
بدی که میتوانست متوسط باشد!
در سینمای انگلستان غالبا ردی از یک مختصات دراماتیک رمزآلود به چشم میخورد. اکشنی که از هالیوود سراغ داریم اصلا در سینمای بریتانیا مرسوم نیست. این رسم نانوشته حتی در آثار کمهزینه و اصطلاحا درجه دوم سینمای انگلستان نیز مشاهده میشود؛ از جمله همین ساخته آقای جک پیتر موندی یعنی «نمونه اولیه-Prototype». کارگردان با توجه به بودجه کم، جهان پیرامونش را در مختصات یک خانواده چهار نفره خلاصه کرده است. روابط رو به سردی انسانی در همین خانواده کوچک جانشانی شده است. گویا افراد خانواده هم روباتهایی هستند از جنس گوشت و پوست و استخوان. البته فیلم به دلیل این یخبندان عاطفی در خانواده مارشال هیچ اشارهای نمیکند!
تنها نقطه روشن این خانواده ارتباط دوستانه میان "یک" و اندی است؛ معصومیت کودکانهای که علاوه بر اندی در "یک" هم به چشم میخورد. در اکثر آثار همردیف، روباتهای اولیه مهربانتر هستند! عنصری که در روبات "دو" هیچ نشانهای از آن به چشم نمیخورد. فرمول روبات بد، روبات خوب، معادله نخنما شدهای است که به دفعات در آثار نمایشی تکرار شده و برای مخاطب به خاطره بدل شده. کارگردان در این مورد هیچ ایده جدیدی ندارد. همه چیز تکراری و قابل حدس است. روبات خوب یعنی "یک" در برههای توسط روبات "دو" اغفال شده و بر ضد صاحبانش اقدام میکند. اما یادآوری ارتباط عاطفی با اندی و شلی، نوعی خودآگاهی وجدانگونه را در او بیدار میکند تا با انسانها علیه روبات بد متحد شوند. همین قدر نخنما و تکراری!
متاسفانه هر چقدر زمان فیلم جلو میرود، عنصر رمزآلودی کمرنگ شده و جای خود را به کمدی میدهد. از مکانیزم هک سیستمهای دیجیتالی روبات "یک" و البته هک روبات "دو" توسط مایکل هیچ اطلاعاتی به تماشاگر داده نمیشود. حتی شیوه دستکاری پنل مغزی روبات "یک" توسط شلی نیز به خلق کمدی انجامیده! کدهایی که معلوم نیست تا به امروز کجا بودهاند و چرا غیرفعال، ناگاه وجدان خفته روبات "یک" را بیدار میکنند تا محافظ خانواده راجر در برابر "دو" باشند.
مینیمالهایی که در ابتدای فیلم، خبر از یک تریلر جمع و جور دلهرهآور، شبیه آنچه از آینه سیاه سراغ داشتیم میدادند، از دقیقه سی متاسفانه گام در مسیر تباهی گذاشتند! «نمونه اولیه-Prototype» با یک فیلمنامه هوشمندانهتر میتوانست مخاطب را همراه کند؛ تِلِهای که حتی در جلوههای ویژه هم تنه به کمدی میزند، با یک سناریوی بهتر میتوانست خاطرات آینه سیاه را برایمان زنده کند؛ اما افسوس!