جنگ سیاسی ورود جهان به عصر رقابت دیجیتال غرب و روسیه
نبرد سیاسی کرملین با دموکراسی غربی، پس از جنگ سرد، از هر زمان دیگری، آشکارتر شده است. روسیه درحالی با تمام قوا، ابزارهای لازم را برای جنگ نامتقارن مانند: حملات سایبری و کمپینهای تأثیرگذاری علیه غرب بهکار گرفته است که جهان غرب، از این وسایل عبور کرده، آنها را متعلق به گذشته میداند. ترکیب پیشرفتهای فناورانه مانند: هوش مصنوعی، اتوماسیون و یادگیری ماشینی، با دسترسی آسان به ابردادهها، زمینهساز مرحله نوینی از جنگهای پیچیده، ارزان و تأثیرگذار شده است.
بیشک بازیگران ویرانگر، بهزودی این تسلیحات جدید را نیز علیه غرب بهکار خواهند گرفت. با افزایش سرمایهگذاری قدرتهای شرقی جهان یعنی: چین و روسیه، در حوزه فناوریهای جدید، رقابت جهانی برای یک جهش سیاسی بزرگ در عرصه تقابل سیاسی دولتها، تشدید خواهد شد. با ورود تقابلات آینده به دامنه دیجیتال، سیاستگذاران غرب، شاهد افزایش فعالیتهای مخرب، علیه نظامهای دموکراتیک خواهند بود.
اسپنسر فیپس بویر و آلینا پولیاکوا، از کارشناسان سیاسی اندیشکده بروکینگز، بهتازگی در مقالهای کوتاه، به بررسی ابعاد گوناگون رقابت دولتها در بستر فضای دیجیتال پرداختهاند.
گزارش یادشده، ابتدا به تبیین وضعیت کنونی تنشهای سیاسی میپردازد. سپس تهدیدات رو به پیدایش را معرفی و درنهایت سیاستهای بالقوه مؤثر را در قالب پیشنهاد، مطرح میکند. با مطالعه اجمالی گزارش، میتوان مهمترین سرفصلهای این سفارشها را بهبود سازوکار همرسانی اطلاعات میان دولتهای آتلانتیک و بخش خصوصی، تقویت امنیت دادهها، افزایش شفافیت، تحقیق و توسعه در بخش هوش مصنوعی و مقابله با پروپاگاندا دانست.
همزمان با تلاش دولتهای اقتدارگرا برای تضعیف نهادهای دموکراتیک، جوامع غربی نیز باید مزیت رقابتی فعلی خود را یعنی برتری نسبی در حوزه فناوری، حفظ کرده، برای ایجاد جهش بزرگ بعدی بهکار گیرند. ازسوی دیگر، اتخاذ یک راهبرد بازدارنده مؤثر ازسوی غرب، بهمنظور حصول اطمینان از حفظ ارزشها و اصول بنیادین دموکراسی نیز امری الزامی محسوب میشود.
قطعا در آینده، مناقشات سیاسی، در محیط دیجیتال پیگیری خواهند شد. در این مرحله، ابزار مورد استفاده روسیه برای تهاجم به غرب، هنوز نسبتا ساده و ابتدایی است. بر پایه تحقیقات پژوهشگران، مسکو در این بازی، به بهرهمندی از اعتماد عمومی، آسیبپذیری زیستبوم رسانههای اجتماعی و فقدان آگاهی در میان تودهها، وسائط ارتباط جمعی و سیاستمداران تکیه دارد. طبق پیشبینیهای انجامشده، این شیوهها، در یک دوره 3، تا 5 ساله، بسیار پیچیدهتر میشوند.
پیشرفتهای فناورانه در قلمرو هوش مصنوعی و فضای سایبری، فرصتهای بدیعی برای بازیگران نابودگر در مقیاس بینالملل، فراهم ساختهاند. دشمنان غرب میتوانند با کمک این فناوریها، عملیات خود را مؤثرتر و پوشیدهتر از گذشته اجرا کنند.
افزون بر این، روسیه پیش از آن، تجهیزات سایبری خود را بهطور محدود در اروپای شرقی آزمایش کرد و نتایج مطلوبی نیز از این اقدامات بهدست آورد. با وجود همه اختلاف نظرهای موجود میان کارشناسان این عرصه، بیشتر متخصصان امنیت سایبری معتقداند که حمله به زیرساختهای حیاتی غرب، فاجعهای اجتنابناپذیر است.
نویسندگان گزارش نامبرده، 3 راهکار اساسی را برای مقابله با تهدیدات بالقوه و بالفعل روسیه و چین مطرح میسازند و این نکات را برای حفظ برتری در بازی سیاسی پیش رو، بسیار کلیدی و راهگشا بر میشمارند.
گرچه روسیه هماینک میتواند الگوی اختصاصی خود را برای حضور پررنگ در جنگ سیاسی با غرب بهکار گیرد؛ اما نباید فراموش کرد که شناسایی این ابزار و فناوریها ازسوی آمریکا و اروپا، تازگی و قابلیت خطرآفرینی راهبردی کرملین را کاهش داده است. با وجود این، بازیگران ویرانگر در این نبرد، همواره سرگرم تکامل بخشیدن به قابلیتهای خود هستند و مهلت 3، تا 5 سال، ممکن است برای این دولتها، بیش از حد سخاوتمندانه باشد.
جهان غرب نیز باید بهمنظور حفظ توان رقابت خود با روسیه و چین، برخی از اینگونه تصمیمات را در دستور کار قرار دهد.
• همرسانی اطلاعات
1- دولتهای اروپایی، ایالات متحده و کشورهای همپیمان، باید ساختارهای بهاشتراکگذاری اطلاعات را با شرکتهای بخش خصوصی تقویت کنند. همانطور که گوگل، فیسبوک و توییتر در اواخر سال 2017، در جلسه استماع کنگره اعلام کردند؛ نمیخواهند به ابزاری برای تضعیف دموکراسی در دست دشمنان غرب، بدل شوند. از همین روی، شرکتهای یادشده فناوری، باید بهصورت داوطلبانه، با سازمانهای دولتی و جامعه اطلاعاتی، برای ایجاد یک سامانه هشدار اولیه جنگ اطلاعات، همکاری کنند.
2- آمریکا، اتحادیه اروپا و ناتو نیز باید یک سازمان مشترک برای تمرکز بر دریافت و توزیع مناسب دادههای مربوط به تهدیدات اطلاعاتی تأسیس کنند. بیشک ناتو بهعنوان متولی اصلی تأمین امنیت و تقویت دفاع اروپا و آمریکا، باید رهبری و مدیریت این سازمان هماهنگکننده را برعهده گیرد.
3- آمریکا و دولتهای اروپایی، باید به تشکیل جلسات متمرکز مشترک میان واحدهای فرماندهی راهبردی و نیروهای عملیاتی تهدیدات هیبریدی و سایبری -که هماکنون در ایالات متحده و اروپا فعال هستند- بپردازند. واحدهای عملیاتی همچون: گروه فرماندهی استراتژیک شرق اتحادیه اروپا (EEAS’s EastStratCom team)، واحد فرماندهی راهبردی وزارت کشور جمهوری چک (the Czech Ministry of Interior’s StratCom Unit)، مرکز مشترک تعالی مبارزه با تهدیدات هیبریدی (the joint European Center of Excellence for Countering Hybrid Threats) در هلسینکی و مرکز تعالی فرماندهی استراتژیک ناتو (NATO’s StratCom Center of Excellence) در شهر ریگا، در کنار دیگر بازیگران این عرصه، باید روابط خود را از طریق همرسانی تنگاتنگ دادهها گسترش دهند.
• بهبود امنیت اطلاعات و شفافیت
1- دولتهای اروپایی و آمریکا، باید دستور فوری بازرسی سامانههای اطلاعاتی دولتی، امنیت شبکهها و سامانههای طبقهبندیشده را صادر کنند. این بازرسی، سبب شناسایی پرشتاب آسیبپذیریها و تهدیدات درحال ظهور میشود. نتیجه این پژوهش، باید در 2 نسخه: دستهبندیشده، برای مسئولان امنیتی و عادی، برای اطلاع عموم، تهیه و منتشر شود.
2- شرکتهای فناوری اطلاعات و رسانههای اجتماعی، باید ابزار تشخیص سریع و دقیق حسابهای جعلی و روباتها را توسعه دهند. تلاشهای نخستین برای تحقق این هدف، چندان موفق نبودهاند. نشانهگذاری درونمایه انتشاریافته ازسوی این حسابهای کاربری و قطع دسترسی به آنها میتوانند در کاهش موفقیت عملیات اطلاعاتی دشمنان غرب مؤثر باشند.
3- بنگاههای اقتصادی بخش خصوصی، باید بهمنظور پیشگیری از نشر محتوای زیانبار ازسوی بازیگران دولتی متخاصم، بر مشتریان تبلیغاتی خود نظارت داشته باشند. انتشار تبلیغات نیز باید برای فعالان شناختهشده در عملیات پروپاگاندا، در شبکههای اجتماعی ممنوع شود.
4- شرکتهای کارگزار اطلاعات (Data brokers)، باید مالکان دادهها را از گردآوری آنها آگاه کنند و امکان اصلاح اطلاعات را از طریق ایجاد دسترسی به دادهها فراهم سازند.
• سرمایهگذاری در تحقیقات حوزه پروپاگاندای مبتنی بر هوش مصنوعی و روشهای محاسباتی
1- دولتها، بنیادهای خصوصی، سازمانهای بزرگ غیرانتفاعی و شرکتهای فناوری، باید در عرصه تحقیقات علمی و چگونگی تأثیر پیشرفتهای تکنولوژیک بر نحوه تغییر گفتمان عمومی سرمایهگذاری کنند. هوش مصنوعی، با وجود کمکهای شایان توجه به جامعه در پهنههایی چون: بهداشت و حمل و نقل، آفات و آسیبهایی نیز در پی داشته است.
2- شرکتهای بزرگ فناوری، باید بهمنظور جلوگیری از توسعه پروپاگاندا و تبلیغات محاسباتی مبتنی بر هوش مصنوعی و رایانه، نسل نوین الگوریتمهای تشخیص پویشهای باتی را توسعه دهند و پیش از جدیتر شدن چالشها، به عرضه آنها بپردازند. این امر، احتمال توفیق کمپینهای شناختی را کاهش میدهد.
3- دولت، مؤسسات خصوصی، دانشگاهها و شرکتهای فناوری، باید علاوه بر شناسایی بخش ارائهکننده اطلاعات، برای شناخت متقاضیان و مخاطبان جنگ شناختی نیز سرمایهگذاری کنند. درک روانشناسانه درست از ارکان گوناگون جامعه، مقابله با این دست عملیات روانی و تبلیغاتی را تسهیل میکند.
با وجود این که موفقیت هرکدام از این راهبردها، به میزان توانمندیها و قدرت اجرایی نهادهای مسئول وابسته است؛ اما نویسندگان این نوشتار، درنهایت مخاطب را با پرسشی بسیار ژرف و بنیادین روبهرو میکنند: «آیا بازدارندگی در برابر جنگهای سیاسی، امکانپذیر است؟»