جنگ جهانی سوم؛ سایبری یا فیزیکی؟
مقدمه
در مورد آغاز جنگ جهانی سوم، نظرات و فرضیههای مختلفی از جانب کارشناسان ابراز شده است. برخی از آنها بر این باورند، وقوع یک جنگ هستهای میان کشورها، آغازگر جنگ جهانی سوم خواهد بود. از سوی دیگر تعدادی از مقامات سایبری و صاحبنظران دنیا، این احتمال را دادند که جنگ سایبری، معادل جنگ هستهای و حتی شاید بدتر از آن باشد. مثلاً مایکل دنیل، مشاور امنیت سایبری دولت اوباما، از حملات سایبری با عنوان «Cyber Nuke» یاد کرد که متضمن مفهوم سلاح هستهای در تسلیحات سایبری است. درنتیجه بر اساس دکترین غرب، جنگ سایبری، خطری مشابه یا وخیمتر از بمب هستهای دارد؛ بنابراین وقوع یک جنگ گسترده سایبری در سطح بینالملل، میتواند بر جنگ جهانی سوم منطبق شود. در این نوشتار کوتاه، ما به بررسی مؤلفههایی که در حوزه سایبری، بهعنوان عامل شروع جنگ جهانی سوم شناخته میشوند میپردازیم و درنهایت هدف نظام سلطه از ارائه این نظریات را بیان میکنیم.
هوش مصنوعی
هوش مصنوعی، با قابلیتهایی که دارد میتواند درصد خطای انسانی را کاهش داده، بر سرعت انجام دادن عملیات و پردازشها بیفزاید. رقابت برای برتری در عرصه این فناوری نوین، میان چین، روسیه و آمریکا وجود دارد و هریک از این کشورها میکوشند با تفوق در این زمینه، دست برتر در دنیای سایبری آینده را از آن خود کنند.
ایلان ماسک، مدیر شرکت تسلا، چندی پیش هشدار داد که تلاش کشورها برای پیشتازی در عرصه هوش مصنوعی میتواند منجر به شروع جنگ جهانی سوم شود. ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه نیز پیش از ماسک، اظهار داشته بود، هوش مصنوعی، نهتنها آینده روسیه بلکه آینده بشر است، پس هر کشوری در این زمینه بتواند موفق شود، میتواند بر جهان مسلط شود.
اما هوش مصنوعی چه طور میتواند سبب بروز چنین جنگی شود؟ اگر به تاریخچه حملات سایبری دقت کنیم، متوجه میشویم بسیاری از عملیاتها، تاکنون به دست عوامل انسانی صورت گرفته بود. در اینگونه عملیاتها، خطر لو رفتن و اشتباهات، بسیار و حتی ممکن است برای راهاندازی یک حمله در مقیاس کلان، نیروی متخصص کافی وجود نداشته باشد. همچنین در این عملیاتها امکان دارد واکنش متخصصان امنیتی مانع از موفقیت شود؛ اما هوش مصنوعی، با قابلیتهای خود، هیچکدام از محدودیتهای فوق را به همراه ندارد.
حمله بدافزار میرای در سال گذشته و بهتازگی «IoT_reaper»، نمونههایی از حملات سایبری با استفاده از هوش مصنوعی بودند. برخی رسانهها میگویند حمله اخیر میتواند کل شبکه اینترنت دنیا را از کار بیندازد.
سازمان ناتو در ژوئن 2016 اعلام کرد قلمروی سایبری، بهعنوان میدان نبرد شناخته میشود و درنتیجه، اینترنت-که زیرساخت اصلی این قلمرو است- میتواند بستری برای جنگ محسوب گردد؛ بنابراین؛ اگر حملات سایبری بر پایه هوش مصنوعی که بتواند در مقیاس گسترده، اینترنت جهانی را مختل کند میتواند مصداق جنگ باشد و حتی شاید شاهدی بر شروع جنگ جهانی سوم در حوزه سایبری.
مورد بعدی که میتواند شروع جنگ جهانی سوم بر اساس هوش مصنوعی تلقی شود، راهاندازی عملیات سایبری بر پایه این فناوری بهمنظور اختلال و تخریب زیرساختهای حیاتی است. این موضوع در قسمتهای بعدی موردبحث قرار میگیرد.
همچنین استفاده از هوش مصنوعی برای تولید سلاحهای خودمختار و تجهیزات خودران جنگی نظیر پهپادی نیز میتواند عاملی برای شروع جنگهای مخرب آینده باشد.
افزایش باج افزارها
شروع حدس و گمانها درباره آغاز جنگ جهانی سوم بهوسیله باج افزارها، با شیوع «واناکرای» در ماههای آغازین سال 2017، مطرح شد. هدف گرفتن سامانههای حساس در کشورها مانند بیمارستان، بخشهای تجاری، زیرساختهای حیاتی، بخش نظامی و ... برای فلج کردن اقتصاد یک کشور و تحت تأثیر قرار دادن آن، بار دیگر با گسترش باج افزاری به نام «Not Petya» اوج گرفت. باج افزار اخیر، در 64 کشور جهان مشاهده شد. گستردگی و شدت آثار مخرب این حملات، شباهت آنها به یک جنگ جهانی را به ذهن متبادر کرد. همین موضوعات سبب شد تا تعدادی از کارشناسان، باج افزارها را عصر جدیدی از جنگهای سایبری بدانند. ینس استولنبرگ، دبیر کل ناتو، از افرادی است که از جنگ جهانی سوم بهوسیله باج افزار را سخن به میان آورد و حمله نات پتیا را مصداق عمل جنگی دانست.
مسئلهای که باج افزارها را از سایر تسلیحات سایبری متمایز میکند و موجب میشود تا نظریه جنگ جهانی سوم به علت این سلاح، تقویت گردد، انتشار سریع، ناشناس ماندن عامل اصلی آن به علت گستردگی شیوع است و بهعلاوه انجام دادن عملیات با آن، آسانتر از سایر روشهای حمله، مانند «APT»، به نظر میرسد. البته باج افزاری مانند واناکرای، نهتنها میتواند روی اقتصاد بلکه میتواند روی جان افراد و زیرساختهای حیاتی یک جامعه اثر منفی بگذارد و سبب پیامدهایی شود که در جنگ جهانی مشاهده شد. فرض کنید باج افزاری درون یک سامانه بیمارستان، آب یا برق قرار بگیرد و سپس بعد از اخذ باج، اطلاعات حیاتی موجود در سامانه را حذف کند. مثلاً اطلاعات مربوط به بیماران. حال در نظر بگیرید چه تعداد قربانی بر اثر اشتباه در اثر حذف اطلاعات پزشکی و حتی تغییر این اطلاعات، ممکن است در معرض خطر جانی قرار بگیرند؟ یا فرض کنید سامانه کشتیهای نظامی هدف این سلاح سایبری قرار بگیرند و اطلاعات جابهجا، حذف یا تغییر یابند و مثلاً در هنگام عملیات، سامانه یک کشتی نظامی هدف باج افزار قرار بگیرد. در این زمان، سیستم آن قفل شود و نتواند مسیر خود را تشخیص دهد یا از اطلاعات مربوط به عملیات باخبر شود. آنگاه در این هنگام، ناوگان دشمن به سویش هجوم برده و آن را هدف بگیرد. این اقدامات ممکن است نتایجی اسفبار به همراه داشته باشد که کمتر از آثار یک جنگ سنتی نباشد؛ زیرا آثار یک جنگ معمولاً مرگومیر، خسارات فیزیکی روی زیرساختها و تأثیرات زیانبار روانی است که همه آنها میتواند به علت حملات سایبری باج افزاری نیز به وجود آید.
بدافزارهای ویرانگر
نظریه پرل هاربر سایبری، یازدهم سپتامبر سایبری و آرماگدون سایبری در دکترین غربی، نشاندهنده وقوع احتمالی جنگی ویران گر و گسترده در سطح جهان است. هدف اصلی بدافزارهای تخریبی، زیرساختهای حیاتی خصوصاً نفت و گاز، آب و برق، موشکی و هستهای است. این بدافزارها، میتواند با استفاده از هوش مصنوعی اجرا شود و در این صورت، مقیاس آن بیشتر خواهد بود. مثلاً بدافزاری مانند کرش اوراید (سلاح سایبری مخصوص شبکه برق)، از طریق بستر فناوری یادشده در یک عملیات به کار گرفته شود. درنتیجه پیامدهای فیزیکی و روانی جنگ جهانی، در اثر حملات گسترده بدافزارهای ویرانگر نظیر آنچه گفته شد، وجود دارد. شکستن یک سد آب یا انفجار خط لوله گاز در اثر بدافزارهای ویرانگر یا بمبهای منطقی مستقر در تجهیزات آلوده، مثالهای دیگری از توان تخریبی سلاحهای سایبری است.
رسانهها و شبکههای اجتماعی
اگر تغییر افکار عمومی و جهتدهی به آن و جنگ نرم را یکی از ابعاد واقعی نبرد در نظر بگیریم، آنگاه پی خواهیم برد که عملیات روانی در رسانهها و شبکههای اجتماعی میتواند در سطح کلان، به جنگی جهانی، اما در بعد فکری و شناختی، به وجود آورد. باید دانست آنچه موجب تشبیه جنگ جهانی سایبری به جنگهای جهانی پیشین میشود، نباید منحصر به دلیل تأثیرات فیزیکی باشد؛ زیرا تلاش برای نفوذ در اذهان یک جامعه و سپس تحت سیطره گرفتن حکومت یا کنترل آن، خسارتی کمتر از نابودی زیرساختهای یک کشور نیست. چون بقای یک جامعه به مردم آن است و زمانی یک حکومت میتواند به حیات خود ادامه دهد که شهروندان آن پشتیبانش باشند. اگر روزی، افکار این افراد، تحت نفوذ دشمن قرار بگیرد و این نفوذ در بسیاری از نقاط دنیا توسط قدرتهای جهانی انجام شود، آیا میتوان دوباره مدعی شد جنگ جهانی سوم در قلمروی سایبری آغاز نشده است؟
تنشهای میان روسیه و اوکراین نشان داد که رسانههای اجتماعی میتواند ابزار بسیار مفید برای حمایت از عملیات نظامی باشد. از آن به بعد، از رسانههای اجتماعی بهاندازهای مورد سوءاستفاده قرار گرفته است که به نظر میرسد میتوان آن را تحت عنوان میدان جنگ اطلاعات نامید. بدیهی است که راههای مختلفی بهمنظور استفاده از رسانههای اجتماعی برای حمایت از اهداف نظامی وجود دارد. توماس الكیر نیسان شش مورد از آنها را برمیشمارد: جمعآوری اطلاعات، هدفگیری (جغرافیایی)، عملیات سایبری، فرماندهی و كنترل، دفاع و جنگ روانی. همچنین برخی کارشناسان میگویند «نامیدن رسانههای اجتماعی تحت عنوان یک میدان جنگ که در آن مبارزه شدیدی برای تسخیر قلب و ذهن صورت میگیرد، کاملاً منطقی به نظر میرسد. رسانههای اجتماعی یک میدان جنگی هستند که ما میتوانیم استراتژیها و تاکتیکهای مختلف نظامی مانند فریبکاری، اطلاعات نادرست، تبلیغ، تهدید مخالفان، بسیج طرفداران و هماهنگی اقدامات را در آنها مشاهده کنیم.»
نتیجهگیری
در بررسی شباهتهای جنگهای جهانی با جنگ سایبری، باید به سلاحهای مورداستفاده، میزان گستردگی حملات و آثار آنها توجه کرد و از این جهات، به مقایسه پرداخت. همچنین نباید تنها به آثار فیزیکی جنگ در این مقایسه بسنده کرد و باید ابعاد نرم را نیز در نظر داشت. اگر از منظر فیزیکی به مقایسه جنگهای جهانی با جنگ سایبری بپردازیم، نتیجه میگیریم که بدافزارهای مخرب و هوش مصنوعی میتواند، تقریباً بهاندازه همان جنگهای جهانی پیشین، پیامدهای ویرانگر دارند. همچنین اگر از بعد نرم به این قضیه بنگریم، استفاده از رسانهها و شبکههای اجتماعی بهعنوان ابزارهای جنگ نرم، میتواند به وقوع جنگهای اطلاعاتی و شناختی منجر شود که درنهایت موجب تحقق اهداف سلطهجویانه دنیای استکبار، بهمنظور رسیدن به قدرت برتر جهان گردد. شاید بتوان با کمی مسامحه، عنوان اصطلاح «استعمار سایبری» را به این بعد جنگ سایبری، تطبیق داد؛ بنابراین، مقایسه جنگهای سایبری، چه در بعد فیزیکی و چه در جنبه نرم و روانی، با جنگهای جهانی، امری قابلقبول است؛ اما باید بدانیم نظام استکباری دنیا، قصد دارد از این قیاس، به اهداف خود نظیر اتهام به سوءاستفاده از فضای سایبری از سوی ایران جامه عمل بپوشاند. به همین دلیل، نوعی جنگ رسانهای را به راه انداخته تا بتواند زمینه را بری پذیرش قوانین بینالملل سایبری، برای جامعه جهانی فراهم کند. آمریکا با انتشار گزارشهای پی در پی از فعالیتهای سایبری ایران، تصمیم دارد، انگاره «تروریست سایبری» را در ذهن جامعه جهانی به سمت کشورمان سوق دهد تا در مواقع مقتضی، بتواند تحریمهای جدیدی را علیه حکومت اسلامی، اعمال کند. همچنین این کشور به دنبال این است که ایران را مالک تسلیحات سایبری بداند که ممکن است منجر به تخریب زیرساختها و جاسوسی شود و از این طریق، برچسب آغازگر جنگ جهانی سوم در دنیای سایبری را به ایران، کره شمالی و سایر مخالفان خود، بزند. البته ناگفته نماند که آمریکا، میخواهد با این اقدامات، از قدرت گرفتن ایران در حوزه سایبری پیشگیری و بهنوعی کشورمان را در این میدان، خلع سلاح کند.