توسل آمریکا به رسانهها، راهی برای برونرفت از باتلاق استاکس نت
نگاهی به خبرهای منتشرشده در رسانههای غربی پیرامون حمله سایبری استاکسنت، نشان میدهد که دولت امریکا به دنبال آن است که ضمن توجیه این حمله، نقش یک قهرمان فداکار را برای خود ترسیم کند و دنیا را قانع کند که مجبور به انجام این حمله، با همکاری رژیم صهیونیستی
نگاهی به خبرهای منتشرشده در رسانههای غربی پیرامون حمله سایبری استاکسنت، نشان میدهد که دولت امریکا به دنبال آن است که ضمن توجیه این حمله، نقش یک قهرمان فداکار را برای خود ترسیم کند و دنیا را قانع کند که مجبور به انجام این حمله، با همکاری رژیم صهیونیستی بوده است.
آغاز ماجرا
با در نظر گرفتن مخالفت امریکا با برنامه هستهای ایران و فضاسازیهای رژیم صهیونیستی، دور از انتظار نبود که دشمنان ایران بخواهند برای کند کردن پیشرفتهای هستهای کشورمان به سراغ روشهای ناجوانمردانه بروند. آنها اگرچه اعلام میکردند که تمام گزینههایشان روی میز است، اما بهخوبی میدانستند که جنگ نظامی با ایران امکانپذیر نیست یا اگر هم هست، به دردسرش نمیارزد. از آنسو، ایران نیز به تداوم برنامه هستهای خود اصرار داشت. این بود که امریکا و رژیم اشغالگر، چاره را در این دیدند که دست به دامان فضای سایبری و دنیای صفر و یکها شوند.
حمله سایبری چند ویژگی در خود دارد که همچنان به مهاجمان اجازه میدهد در بهکارگیری آن، تردیدی به خود راه ندهند. ازجمله این ویژگیها میتوان به گمنام ماندن هویت مهاجم اشاره کرد. شناسایی مهاجم اصلی و نسبت دادن حمله به او، اگر نگوییم غیرممکن، بسیار دشوار است. از سوی دیگر، هزینههای راهاندازی یک حمله سایبری، بسیار کمتر و پایینتر از یک حمله سنتی نظامی است و همین موضوع، قطعاً سران هر کشوری را به بهرهبرداری از یک حمله سایبری ترغیب خواهد کرد.
جنگ سایبری همردیف جنگ سنتی
شدت تخریب برخی از حملات سایبری آنقدر بالا بوده است که دولتها به این فکر افتادهاند تا جنگ سایبری را نیز همردیف جنگهای سنتی قرار دهند. معنی این سخن آن است که اگر به این تشخیص برسیم که کشوری ما به ما حمله سایبری کرده است، میتوانیم مقابله مثل کرده و به آن کشور حمله سایبری کنیم. این جرم انگاری حملات سایبری را میتوان در دستورالعمل تالین 2 نیز مشاهده کرد. دستورالعمل یادشده که ناتو آن را منتشر کرده است، به قوانین و مقررات بینالمللی مربوط به جنگهای سایبری میپردازد.
طبق دستورالعمل تالین، چنانچه ایران به این یقین برسد که امریکا و رژیم صهیونیستی، اقدام زورمدارانه سایبری بر ضد این کشور انجام دادهاند، حق دفاع و مقابلهبهمثل را خواهد داشت، اما آیا حقیقتاً جامعه جهانی، برای ایران و کشورهایی امثال ایران که از بزرگترین قربانیان حملات سایبری به شمار میروند، چنین حقی را قائل خواهد شد که در مواجهه با حملات سایبری، از روشی برای مقابلهبهمثل، بهرهبرداری نماید؟ طبق اعلام مرکز جنگهای سایبری ناتو، حملات سایبری آمریکا و رژیم صهیونیستی به ایران، مصداق اقدام زورمدارانه و غیرقانونی است. حال بهتر میتوان فهمید که چرا امریکا و اسرائیل از اقرار رسمی به ارتکاب این جنایت خودداری میکنند. آنها همانطور که از تبعات حمله نظامی نگران بودند، از تبعات جنگ سایبری نیز هراس دارند.
رسانههای غربی، از همان ابتدای کشف بدافزار استاکسنت، امریکا را عامل طراحی آن معرفی کردند یا حداقل به مشارکت دولت امریکا در این رسوایی اذعان داشتند. ظاهراً آنطور که رسانههای آمریکایی گزارش کردند، استاکسنت به دستور شخص اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا آغاز به کار کرده است، اما به ادعای برخی دیگر، طراحی و ساخت آن، به زمان ریاست جمهوری جرج بوش پسر باز میگردد. ادوارد اسنودن در تاریخ 7 ژوئیه 2013، در مصاحبه با اشپیگل اعلام کرد که طراحی استاکسنت با همکاری مشترک سازمان امنیت ملی امریکا و اسرائیل صورت گرفته است.
انکار مشارکت در طراحی استاکسنت، از ترس عواقب آن
اگرچه رسانههای غربی به مشارکت امریکا در طراحی بدافزار استاکسنت اذعان داشتند اما مقامات و مسئولان امریکا به طور رسمی حاضر به پذیرش آن نشدهاند. آنها میخواهند با انکار دخالت خود، از عواقب حقوقی و غیرحقوقی پذیرش این مسئله دور بمانند.
والاستریت ژورنال از جمله نشریات آمریکایی بود که در سال 2015 در خبری تصریح کرده بود که سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و رژیم صهیونیستی، استاکسنت را علیه تأسیسات هستهای ایران به کار گرفتهاند. درهرحال، با آشکارتر شدن همکاری امریکا و اسرائیل در طراحی و بهکارگیری این ویروس بر ضد صنعت هستهای ایران و انتشار اسناد بیشتری از مشارکت آنها، پاسخها و واکنشهای آنها رنگ و بوی توجیه به خود میگیرد.
مقامات دولت امریکا در همان حال که نگران واکنش ایران (بهعنوان کشور هدف) و افکار عمومی دنیا به استفاده از این ویروس بودهاند، تلاش کردهاند فضای روانی را طوری جلو ببرند که نشان دهند نیتشان خیرخواهانه (جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای) بوده است. درواقع، نیت خیرخواهانه خود را بهعنوان پوششی برای تهاجم سایبری به کار میبرند. بازخوانی این توجیه را میتوان در فیلم مستند روز صفرم (Zero Days) مشاهده کرد.
الکس گیبنی، فیلمساز برنده جایزه اسکار، در سال 2016 فیلم مستندی به نام روزهای صفر ساخت تا جاهای خالی در داستان استاکسنت را پر کند. به گفته گیبنی، فیلم روزهای صفر، داستان آمریکا و اسرائیل و اهداف متفاوت آنها در پروژه حمله استاکسنت است و به این مسئله میپردازد که استفاده مشترک از یک سیستم اطلاعاتی و تسلیحاتی، چه مشکلاتی در پی دارد. در روایت گیبنی از ماجرای استاکسنت، امریکا برای دور نگاهداشتن رژیم صهیونیستی از جنگ نظامی با ایران، با اسرائیل وارد همکاری میشود.
البته موضوع قصد باطنی گیبنی از ساخت مستند روزهای صفر نیز همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد و مشخص نیست که هدف گیبنی از این کار، افشاگری بوده یا اینکه صرفاً قصد داشته بخشی از پازل ناتمام آمریکا از انحراف اذهان عمومی در موضوع استاکس نت را پر کند.
دفع افسد به فاسد
تلاش رسانههای همسو با سیاستهای دولت امریکا این بوده است که ضمن تبرئه کردن دولت از اتهام اقدام به جنگ سایبری، فضای روانی را طوری مدیریت کنند که مخاطب، خود به این نتیجه برسد که حتی اگر امریکا و رژیم صهیونیستی چنین خطای بزرگی مرتکب شده باشند، نیتشان خیر بوده و به قولی خواستهاند «دفع افسد به فاسد» انجام دهند. در ادامه این توجیه و فضاسازی هم اعلام کردهاند که برای جلوگیری از بروز حوادث مشابه، به قوانین بینالمللی سایبری نیاز داریم.
از جمله کسانی که پیشنهاد داد تا اصولی برای کنترل دولتها در زمینه نبردهای سایبری، تهیه و تنظیم شود، میتوان به جرد کوهن (Jared Cohen)، کارمند فعلی شرکت گوگل و از کارکنان سابق دولتی در وزارت امور خارجه آمریکا اشاره کرد. او راهکاری درباره تسلط آمریکا بر نبردهای سایبری ارائه کرده است که در نظر برخی، استعمار سایبری امریکا را تداعی میکند.
کوهن در یادداشتی که در نشریه نیویورکتایمز منتشر شد، مدعی شده بود که «سلاحهای سایبری، هرگز از بین نخواهد رفت و این سلاحها کنترل ناپذیر هستند.» او اینطور ادامه داده بود که «همانگونه که برای دیگر سلاحهای مخرب جهان، قوانین محدودکنندهای وضع شده است، باید اصولی هم برای کنترل دولتها در جنگهای سایبری، مقرر شود.» در واقع، کوهن دنبال این بود که مشخص شود در عرصه درگیریهای سایبری، چگونه باید رفتار کرد، بعد از بروز حوادث سایبری، مسئولیت حمله با کیست و چگونه باید به این حملات، واکنش مناسب نشان داد.
تا اینجا پیشنهاد و راهکار کوهن، منطقی و پذیرفتنی به نظر میرسد اما اختلاف و ابهام از جایی شروع میشود که کوهن، امریکا را یگانه کشوری معرفی میکند که باید مدیریت عرصه سایبری را در دست گرفته و جهان را به سوی تصویب یک معاهده سایبری ببرد. توجیه او برای این انحصارگرایی، قرار گرفتن بسیاری از نهادها و سازمانهای پژوهشی و فناورانه در امریکاست. از نظر کوهن، امریکا میتواند و باید خود را بهعنوان مدافع اینترنت آزاد در دنیا مطرح نماید.
بدین ترتیب، کارشناسان سایبری و دولتها حق دارند نگران این موضوع باشند که امریکا بخواهد با استفاده ابزاری از این قوانین پیشنهادی سایبری، در صدد گسترش نفوذ فرهنگ خود در سرتاسر جهان باشد. کوهن بهترین دفاع در برابر حمله سایبری را ایجاد بازدارندگی و منصرف کردن دشمن از انجام حمله میداند. او بالا بردن هزینه حمله سایبری برای مرتکبان را بهعنوان راهی برای رسیدن به این هدف توصیه میکند.
استثنا گرایی آمریکایی
از منظری دیگر، میتوان به تلاش امریکا برای انحصاری سازی نبردهای سایبری اشاره کرد که از خوی استعمارگری و برتریجویی ایالاتمتحده ناشی میشود. امریکا با تکیه بر امکانات و موقعیت ویژه خود در جهان، به دنبال استثناگرایی آمریکایی است؛ مفهومی که نخستین بار توسط الکسی دوتوکویل در سال ۱۸۳۱ در تحلیل جامعه آمریکا مطرح شد و بر اساس آن، امریکا در پی آن است که نشان دهد همیشه یک سر و گردن از سایر ملل پیشرفته بالاتر است.
درهرحال، امروزه و با گسترش روزافزون فضای سایبری و آگاه شدن ملتها از تهدیدات و فرصتهای این حوزه، کشورهایی در تراز امریکا قدم به این عرصه گذاشتهاند و امکان استثناگرایی را از امریکا سلب کردهاند.
تحلیل و ارزیابی نهایی
باید به این موضوع اذعان داشت که دشمن، جریان رسانهای قدرتمندی را در اختیار دارد که همواره، از آن بهعنوان بازوی توانمند خود در موضوعات مختلف بهرهبرداری مینماید. نمونههایی از این استفاده کاربردی را در چالشهای مختلف جهانی تجربه کردهایم. حمله به عراق در سال 2001، حادثه 11 سپتامبر، جنگ افغانستان، حمله به سوریه به بهانه مقابله با داعش و موضوعات یمن و بحرین و چندین نمونه دیگر، موارد آشکاری هستند که بازوی رسانهای ایالاتمتحده یا همان رسانههای جریان اصلی، به فراهمسازی زمینههای نبرد و توجیه افکار عمومی برای اقدامات واشنگتن پرداختهاند.
قطعاً ایستادگی در برابر چنین جریانی، نیازمند برنامهریزی دقیق و استفاده از ظرفیتها برای غلبه بر موج سازی رسانهای دشمن است. در روزگار امروز که نبردهای فیزیکی رفتهرفته جای خود را به نبردهای نسل جدید میدهند، این جریان رسانهای نیز از بستر رسانههای سنتی، در حال کوچ کردن به رسانههای بهروزتر، نظیر شبکههای اجتماعی هستند.
حال چندین راهکار برای مقابله با این خط جریان به نظر میرسد که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد.
راهکار نخست، رصد لحظهای و پایش دقیق فضای سایبری و داشتن تحلیلی واقع بینانه از آن است. نگاه جستجوگرانه و ثبت و تحلیل اتفاقات این عرصه، در امر تصمیمگیری و اقدامات عملی بعدی، اهمیت فراوانی دارد. انعکاس نظرات کارشناسانی که بدون در نظر گرفتن تعصبهای قومی، به بیان حقایق میپردازند و از در توجیه وارد نمیشوند، راهکار دیگری است که توصیه میشود.
برای پیگیری حوادث سایبری و حملاتی که علیه ایران صورت میگیرد، باید از گروههای حقوقی ماهر کمک گرفت. مواردی مانند حمله استاکسنت قابلیت شکایت به مجامع بینالمللی را داشته و این تعدیها را باید بهطورجدی پیگیری کرد. این نکتهای است که مقام معظم رهبری نیز بر آن اصرار دارند. در حقیقت، این انتظار از دستگاه دیپلماسی کشور وجود دارد که علاوه بر پیگیری سایر خواستههای بر حق مردم و نظام جمهوری اسلامی، دیپلماسی فعال سایبری را نیز در دستور کار خود قرار داده و تلاش مضاعفی را برای پیگیری مواردی نظیر استاکس نت و نمونههای مشابه، به کار ببندند.
برای تقویت بازدارندگی سایبری باید به ارتقای توان دفاع سایبری در زیرساختهای حیاتی و مهم کشور پرداخت. تأمین امنیت شبکه و اطلاعات در سازمانها و نهادهایی که اهداف احتمالی دشمنان به شمار میرود، اهمیت فراوان دارد. در این زمینه، توجه به فناوریهای بومی نیز راهگشا خواهد بود. برخی کارشناسان، پیشنهاد میکنند که برای رصد فعالیتهای سایبری و نظارت امنیتی بر تأسیسات و زیرساختهای حیاتی کشور، مرکزی اختصاصی راهاندازی گردد. از مهمترین نکات در این عرصه، توجه بیشازحد به موضوع آموزش و تقویت بهداشت سایبری در کشور است. بسیاری از شرکتهای بزرگ امنیت سایبری در جهان، بر این موضوع اذعان دارند که اغلب حملات سایبری، از طریق کارمندان هر مجموعه و شرکتی و تنها به دلیل ناآشنایی آنها با نکات ساده امنیتی صورت میپذیرد. استفاده از رایانههای شخصی و موارد مشابه، از دلایل این موضوع است.
پیشرفت قابلیتهای سایبری کشور در گروی سرمایهگذاری بیشتر برای رشد و توسعه شرکتهای خصوصی فعال در این عرصه است. ما تا رسیدن به کشوری در تراز قدرتهای جهانی سایبری (به استناد حکم رهبر انقلاب در مورد شورای عالی فضای در دور دوم)، راه بسیار طولانی در پیش داریم و رسیدن به این هدف، جز با همدلی روزافزون و توجه به توان متخصصان داخلی، امکانپذیر نخواهد بود.